بی قرار
licenseمعنی کلمه بی قرار
معنی واژه بی قرار
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | restless, fidgety, disquiet, agog, hectic, restive, lubricious, variable | ||
مرتبط | بی آرام، مضطرب، ناراحت، بی آرامی، نگران، مشتاق، گیج کننده، دارای تب لازم، سرکش، کله شق، رام نشو، چموش، لیز، نرم، هرزه، گریز پا، پر شهوت، متغیر، بی ثبات، تغییر پذیر، بی وفا، پر از تنوعات | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "بیقرار" یک واژه ترکیبی و صفت در زبان فارسی است که به معنای عدم آرامش یا بیصبری به کار میرود. برای نگارش صحیح و استفاده از این کلمه، نکات زیر را در نظر داشته باشید:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "بیقرار" بهطور صحیح و مؤثر در نگارش و گفتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | بی قرار | ||
معادل ابجد | 513 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
مختصات | (قَ) (ص مر.) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی بی قرار | ||
پخش صوت |
بي هال (هال قرار) کلمه "بیقرار" یک واژه ترکیبی و صفت در زبان فارسی است که به معنای عدم آرامش یا بیصبری به کار میرود. برای نگارش صحیح و استفاده از این کلمه، نکات زیر را در نظر داشته باشید: نوشتار: "بیقرار" با خط دشتی دو واژه "بی" و "قرار" ترکیب شده است. در این ترکیب، "بی" به معنای "بدون" و "قرار" به معنای "آرامش" است. فاصله واژهها: بین "بی" و "قرار" باید فاصله وجود داشته باشد، اما در نوشتار ترکیبی، برای نشان دادن وابستگی معنایی آنها، از یک خط تیره (-) استفاده میشود. دستور زبان: "بیقرار" به عنوان یک صفت به کار میرود و میتواند در جملات به صورت موصوف و یا بهعنوان حال در جملات توصیفی استفاده شود. مثلاً: با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "بیقرار" بهطور صحیح و مؤثر در نگارش و گفتار خود استفاده کنید.
مرا ديوانه پندارند و بي هال -
که ديوانه چو من باشد به هر حال
(ويس و رامين) خسته دل
restless, fidgety, disquiet, agog, hectic, restive, lubricious, variable
بی آرام، مضطرب، ناراحت، بی آرامی، نگران، مشتاق، گیج کننده، دارای تب لازم، سرکش، کله شق، رام نشو، چموش، لیز، نرم، هرزه، گریز پا، پر شهوت، متغیر، بی ثبات، تغییر پذیر، بی وفا، پر از تنوعات