بیخ
licenseمعنی کلمه بیخ
معنی واژه بیخ
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- بن، ته، ريشه، شالوده 2- انتها، بون 3- اساس، اصل، پايه 4- بنياد، پي | ||
متضاد | سر | ||
انگلیسی | butt, radix, break | ||
عربی | مؤخرة، هدف، نطحة، عجيزة، عقب البندقية، كفل، أضحوكة، عقب السيكارة، برميل كبير، وصل، الطرف الغليظ من أي شئ، الجزء الغليظ من جلد مدبوغ، تدخل، نطح، نتأ، بعقب | ||
ترکی | kayın | ||
فرانسوی | hêtre | ||
آلمانی | buche | ||
اسپانیایی | haya | ||
ایتالیایی | faggio | ||
مرتبط | ته قنداق تفنگ، کپل، بشکه، هدف، مبنا، پایه، منشاء، سرچشمهاولیه، منبع اصلی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "بیخ" در فارسی به معنای "ریشه" یا "پایه" است و در استفادههای مختلف معنای خاصی دارد. در ارتباط با قواعد فارسی و نگارشی برای این کلمه، نکات زیر قابل توجه هستند:
در نهایت، در نگارشهای رسمی، به کار بردن کلمه "بیخ" باید با دقت و به تناسب موضوع باشد تا تأثیرگذار و بهجا باشد. | ||
واژه | بیخ | ||
معادل ابجد | 612 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | bix | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) ‹بیخه› | ||
مختصات | ( اِ.) | ||
آواشناسی | bix | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی بیخ | ||
پخش صوت |
ريشه و اصل کلمه "بیخ" در فارسی به معنای "ریشه" یا "پایه" است و در استفادههای مختلف معنای خاصی دارد. در ارتباط با قواعد فارسی و نگارشی برای این کلمه، نکات زیر قابل توجه هستند: نحوه نگارش: کلمه "بیخ" با "ب" و "خ" نوشته میشود، و توجه به اعرابگذاری در موارد خاص (مثلاً در متون ادبی) میتواند مفید باشد. استفاده در ترکیبات: "بیخ" میتواند در ترکیبات مختلف به کار رود، مانند "بیخ درخت" که به معنای ریشه درخت است. مخفف یا ترکیب: ممکن است در برخی محاورهها یا متون غیررسمی، به صورت مختصر یا با ترکیبهای مختلف بکار رود، اما باید توجه داشت که این نوع استفادهها در متون رسمی و نگارشی باید محتاطانه باشد. قید و حروف اضافه: "بیخ" ممکن است با حروف اضافه مختلف همراه شود، مانند "در بیخ"، "از بیخ" و غیره. در این حالت باید احترام به قاعدههای نحوی و معنایی داشته باشیم. رعایت رسم الخط: در نوشتن متون، باید به رسم الخط صحیح توجه کنیم و از غلطهای املایی پرهیز کنیم. در نهایت، در نگارشهای رسمی، به کار بردن کلمه "بیخ" باید با دقت و به تناسب موضوع باشد تا تأثیرگذار و بهجا باشد.
1- بن، ته، ريشه، شالوده
2- انتها، بون
3- اساس، اصل، پايه
4- بنياد، پي
سر
butt, radix, break
مؤخرة، هدف، نطحة، عجيزة، عقب البندقية، كفل، أضحوكة، عقب السيكارة، برميل كبير، وصل، الطرف الغليظ من أي شئ، الجزء الغليظ من جلد مدبوغ، تدخل، نطح، نتأ، بعقب
kayın
hêtre
buche
haya
faggio
ته قنداق تفنگ، کپل، بشکه، هدف، مبنا، پایه، منشاء، سرچشمهاولیه، منبع اصلی