پا بر جای
license
98
1667
100
معنی کلمه پا بر جای
معنی واژه پا بر جای
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | established, firm, loyal, stable, fixed, regular, resolute, confirmed, foot | ||
عربی | مقرر، مؤسس، مؤكد، معترف به قانونيا، مؤلف، أنشئت | ||
مرتبط | مقرر، پا بر جا، مثبت، سفت، محکم، استوار، سخت، راسخ، وفادار، با وفا، صادق، وظیفه شناس، ثابت، پایدار، باثبات، معین، مقطوع، ماندنی، منظم، عادی، مرتب، با قاعده، مصمم، ثابت قدم، تایید شده، موید، تصدیق شده، برقرار | ||
واژه | پا بر جای | ||
معادل ابجد | 219 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
نوع | صفت | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی پا بر جای | ||
پخش صوت |
پابر جا
established, firm, loyal, stable, fixed, regular, resolute, confirmed, foot
مقرر، مؤسس، مؤكد، معترف به قانونيا، مؤلف، أنشئت
مقرر، پا بر جا، مثبت، سفت، محکم، استوار، سخت، راسخ، وفادار، با وفا، صادق، وظیفه شناس، ثابت، پایدار، باثبات، معین، مقطوع، ماندنی، منظم، عادی، مرتب، با قاعده، مصمم، ثابت قدم، تایید شده، موید، تصدیق شده، برقرار