جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: - 1 هر سلطاني که داراي تاج و تخت باشد ملک سلطان . - 2 فرمانروا حاکم مسلط صاحب اختيار . - 3 خدا. - 4 مجاز ماذون مختار. -5 محيط تاونده : (والله محيط بالکافرين و الله پادشاه است بر نا گرويدگان و تاونده با ايشان.)(کشف الاسرار ميبدي . مداش 3 :1 ص 51) يا پادشاه چين . - 1 خاقان چين . - 2 آفتاب خورشيد . يا پادشاه ختن . - 1 سلطان ختن . - 2 خوشيد آفتاب . يا پادشاه ددان . شير اسد . يا پادشاه درندگان . شير . يا پادشاه معظم . سلطان بزرگ خداوند بزرگ . يا پادشاه نوروزي . - 1 کسي که از صبح تا عصر روز نوروز براي تفريح مردم عنوان پادشاه داشت و از مردم پول مي ستد و آنرا با حاکم تقسيم ميکرد مير نوروزي . - 2 آنکه اسما نه رسما بپادشاهي برگزيده شود آنکه بطريق استهزا ء وي را بدين سمت نصب کنند : (خمار را باتفاق باسم سلطنت موسوم کردند و پادشاه نوروزي از وي برساختند.) يا پادشاه نيمروز. - 1 پادشاه سيستان . - 2 آفتاب خورشيد . - 3 مردم نيک پي و مبارک قدم . - 4 حضرت آدم بسبب آنکه طبق روايات تا نيمروز در بهشت بود . - 5 رسول اکرم ص از آن باب که طبق روايت شفاعت امتان خود را تا نيمروز خواهد کرد . امير، تاجور، خديو، سلطان، سلطان، شاه، شاهنشاه، شهريار، ملك رعيت king, monarch, sovereign, shah, potentate, rex, sovran ملك، عاهل، شاه في الشطرنج، المسيح، ملِك kral roi könig rey re شهریار، خسرو، فرمانروای مطلق، مرد کلاهدار، خدیو، فرمانروا، سایس، طرفدار، فرمانروای مقتدر، شخص توانا
... ادامه
419|0
مترادف:امير، تاجور، خديو، سلطان، سلطان، شاه، شاهنشاه، شهريار، ملك
king|monarch , sovereign , shah , potentate , rex , sovran
ترکی
kral
فرانسوی
roi
آلمانی
könig
اسپانیایی
rey
ایتالیایی
re
عربی
ملك|عاهل , شاه في الشطرنج , المسيح , ملِك
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "پادشاه" در زبان فارسی به معنای حاکم و سلطانی بزرگ است و در نوشتار و گفتار فارسی قواعد خاصی برای استفاده و نگارش آن وجود دارد. در ادامه، برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه آورده شده است:
نقطهگذاری:
در متنهای رسمی و ادبی، در صورتی که "پادشاه" در پایان جمله باشد، باید قبل از نقطه پایانی (نقطه، علامت تعجب، علامت سوال و ...) یک فاصله وجود داشته باشد.
استفاده از علامتهای خاص:
گاهی اوقات "پادشاه" را میتوان با صفات یا عناوین دیگر به کار برد: مثلاً "پادشاه ایران"، "پادشاهی عادل"، یا "پادشاه بزرگ".
قواعد کسر و اضافه:
در جملهای که حذف میشود، ممکن است کلمه "پادشاه" به صورت مضاف نیز به کار رود: "پادشاهی که...".
تلفظ:
تلفظ صحیح "پادشاه" به صورت "پادشاه" است و در صورتی که در مکالمات رسمی و ادبی بیان میشود، بهتر است با دقت فراوان ادا شود.
فرهنگی و تاریخی:
در ادبیات فارسی، "پادشاه" به عنوان نماد قدرت و سلطنت به کار میرود. استفاده از این کلمه در متنهای تاریخی و ادبی باید با توجه به زمینه زمانی و فرهنگی صورت گیرد.
تطابق با قواعد دستوری:
در جملاتی که این کلمه به کار میرود، باید به قواعد دستوری دیگر زبان فارسی (مانند فعل و فاعل) توجه کرد؛ مثلاً "پادشاه در جنگ پیروز شد".
با رعایت این نکات، میتوان کلمه "پادشاه" را بهطور صحیح و مؤثر در نوشتار فارسی به کار برد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "پادشاه" در جمله آورده شده است:
پادشاه به مردم وعده داد که در شرایط سخت به آنها کمک خواهد کرد.
در تاریخ، پادشاهان بسیاری به خاطر عدالت یا ظلمشان شناخته شدهاند.
پادشاه با تلاشهای خود کشور را به سمت پیشرفت و توسعه هدایت کرد.
داستانهای قدیمی از پادشاهانی روایت میکنند که به جستجوی قدرت و ثروت علاقه داشتند.