پارسا
licenseمعنی کلمه پارسا
معنی واژه پارسا
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- باتقوا، پاكدامن، پرهيزكار، پرهيزگار، خداترس، ديندار، زاهد، صالح، عفيف، مومن، متدين، متشرع، متقي، متورع، معصوم، وارسته 2- عارف 3- پارسي | ||
متضاد | ناپارسا | ||
انگلیسی | abstemious person, devotee, pietist, pious person, votary, parsa | ||
عربی | شخص ما | ||
ترکی | parsa | ||
فرانسوی | parsa | ||
آلمانی | parsa | ||
اسپانیایی | parsá | ||
ایتالیایی | parsa | ||
مرتبط | مرید، طرفدار، هواخواه، فدایی، فداکار، هوا خواه، شاگرد | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "پارسا" در زبان فارسی به معنای فردی پرهیزگار و با تقوا است. در زیر به برخی از قواعد نگارشی و استفاده از این کلمه در جملات فارسی پرداخته میشود:
مثالهایی از استفاده این کلمه در جملات:
این قواعد به فهم بهتر و درستنویسی این کلمه کمک میکنند. | ||
واژه | پارسا | ||
معادل ابجد | 264 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | pārsā | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [جمع: پارسایان] ‹پارسای› | ||
مختصات | (ص .) | ||
آواشناسی | pArsA | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی پارسا | ||
پخش صوت |
پرهيزگار و دور از معاسي کلمه "پارسا" در زبان فارسی به معنای فردی پرهیزگار و با تقوا است. در زیر به برخی از قواعد نگارشی و استفاده از این کلمه در جملات فارسی پرداخته میشود: نحوه نوشتار: کلمه "پارسا" با حروف فارسی به صورت صحیح نوشته میشود و نیاز به هیچ علامت نگارشی اضافی ندارد. جنس کلمه: "پارسا" اسم و یک صفت است که میتواند به عنوان مفعول یا فاعل در جمله استفاده شود. صرف و نحو: توصیف و تقابل: میتوان "پارسا" را با دیگر صفات متضاد مانند "بیپروا" یا "غافل" مقایسه کرد: «پارسا در برابر بیپروا قرار دارد.» استفاده در متون رسمی و ادبی: کلمه "پارسا" در متون مذهبی و ادبیات فارسی کاربرد زیادی دارد و میتواند بار معنایی خاصی را منتقل کند. مثالهایی از استفاده این کلمه در جملات: این قواعد به فهم بهتر و درستنویسی این کلمه کمک میکنند.
1- باتقوا، پاكدامن، پرهيزكار، پرهيزگار، خداترس، ديندار، زاهد، صالح، عفيف، مومن، متدين، متشرع، متقي، متورع، معصوم، وارسته
2- عارف
3- پارسي
ناپارسا
abstemious person, devotee, pietist, pious person, votary, parsa
شخص ما
parsa
parsa
parsa
parsá
parsa
مرید، طرفدار، هواخواه، فدایی، فداکار، هوا خواه، شاگرد