پذیرا
licenseمعنی کلمه پذیرا
معنی واژه پذیرا
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- پذيرنده، قابل، متقبل 2- استقبال، پيشواز 3- فرمانبردار 4- محل، منفعل 5- ماده، هيولي | ||
متضاد | صورت، فاعل، كنا | ||
انگلیسی | receptive, acceptable, amendable, acceptance | ||
عربی | تقبلي، متقبل، حسي، قابل للعدوى، تقبلا | ||
ترکی | anlayışlı | ||
فرانسوی | réceptif | ||
آلمانی | empfänglich | ||
اسپانیایی | receptivo | ||
ایتالیایی | ricettivo | ||
مرتبط | شنوا، حاضر بقبول، قابل قبول، قابل پذیرش، پذیرفتنی، مقبول، مناسب، قابل اصلاح، اصلاح پذیر | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "پذیرا" در زبان فارسی به معنای پذیرش یا قبول کردن است و به نوعی به ویژگی یا حالتی اشاره دارد که فرد یا شیء قابلیت پذیرفتن یا استقبال از چیزی را دارد. در ادامه به نکات نگارشی و قواعد مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
در کل، "پذیرا" یک کلمه ساده و زیبا است که میتواند در نوشتارهای ادبی، محاورهای و رسمی بهکار رود. | ||
واژه | پذیرا | ||
معادل ابجد | 913 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | pazirā | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) | ||
مختصات | (پَ) (ص فا.) | ||
آواشناسی | pazirA | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی پذیرا | ||
پخش صوت |
قبول کننده ، پذيرنده کلمه "پذیرا" در زبان فارسی به معنای پذیرش یا قبول کردن است و به نوعی به ویژگی یا حالتی اشاره دارد که فرد یا شیء قابلیت پذیرفتن یا استقبال از چیزی را دارد. در ادامه به نکات نگارشی و قواعد مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: نحوه نوشتار: کلمه "پذیرا" بهصورت یککلمه نوشته میشود و نیازی به فاصله یا حروف اضافه ندارد. گروه واژگانی: "پذیرا" به عنوان یک صفت به کار میرود و میتواند برای توصیف اشخاص، مکانها یا حالات مختلف بهکار رود. مؤنث و مذکر: این کلمه به طور کلی جنسیت خاصی ندارد و میتواند هم برای مذکر و هم مؤنث به کار رود. کاربرد: در جملات، میتوان این واژه را بهطور مستقیم برای توصیف ویژگیهای افراد یا موقعیتها به کار برد. مثلاً: "او فردی پذیرا است." در کل، "پذیرا" یک کلمه ساده و زیبا است که میتواند در نوشتارهای ادبی، محاورهای و رسمی بهکار رود.
1- پذيرنده، قابل، متقبل
2- استقبال، پيشواز
3- فرمانبردار
4- محل، منفعل
5- ماده، هيولي
صورت، فاعل، كنا
receptive, acceptable, amendable, acceptance
تقبلي، متقبل، حسي، قابل للعدوى، تقبلا
anlayışlı
réceptif
empfänglich
receptivo
ricettivo
شنوا، حاضر بقبول، قابل قبول، قابل پذیرش، پذیرفتنی، مقبول، مناسب، قابل اصلاح، اصلاح پذیر