پرتاب کردن
licenseمعنی کلمه پرتاب کردن
معنی واژه پرتاب کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | throw, skeet, shoot, thrust, pelt, hurl, slog, jaculate, pitch, project, shove, sling, lunge, to throw | ||
عربی | رمي، رمية، قذف، مغامرة، إلقاء، رمى، ألقى، رجم، سجن، بنى سدا، طرح سؤلا، غزل، أقام حفلة، نظم حفلة، نفث دخانا، خسر المباراة متعمدا، فك التعشيق، هجر | ||
مرتبط | انداختن، پرت کردن، افکندن، ویران کردن، با سرعت حرکت کردن، زدن، رها کردن، جوانه زدن، درکردن، گلوله زدن، رخنه کردن در، بزور باز کردن، فرو کردن، چپاندن، پی درپی زدن، شتاب کردن، پوست کندن، پی در پی ضربت خوردن، تقلا کردن، ضربت سخت زدن، خرحمالی کردن، اردو زدن، استوار کردن، نصب کردن، توپ را زدن، بر پا کردن، طرح ریختن، نقشه کشیدن، طرح ریزی کردن، برجسته بودن، پیش افکندن، تنه زدن، هل دادن، با زور پیش بردن، کشیدن، پرتاب شدن، پراندن، جهش کردن، خیز زدن | ||
واژه | پرتاب کردن | ||
معادل ابجد | 879 | ||
تعداد حروف | 9 | ||
نوع | مصدر | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی پرتاب کردن | ||
پخش صوت |
پرتاب کردن روي (رخساره)روي سرخ
کردن و شادمان شدن ازچيزي .
(مصدر) -1 دور افکندن انداختن کسي يا
چيزي را از بالا بپايين يا از جايي بجاي
ديگر : سنگي پرت کرد . -2 تبعيد کردن
بجاي دور اعزام داشتن . -3 فکر کسي را
منصرف کردن از اصل قضيه .
يا پرت کردن حواس کسي . فکر و حواس کسي
را از اصل موضوع منصرف کردن و بموضوع
ديگر معطوف ساختن او را باشتباه انداختن.
throw, skeet, shoot, thrust, pelt, hurl, slog, jaculate, pitch, project, shove, sling, lunge, to throw
رمي، رمية، قذف، مغامرة، إلقاء، رمى، ألقى، رجم، سجن، بنى سدا، طرح سؤلا، غزل، أقام حفلة، نظم حفلة، نفث دخانا، خسر المباراة متعمدا، فك التعشيق، هجر
انداختن، پرت کردن، افکندن، ویران کردن، با سرعت حرکت کردن، زدن، رها کردن، جوانه زدن، درکردن، گلوله زدن، رخنه کردن در، بزور باز کردن، فرو کردن، چپاندن، پی درپی زدن، شتاب کردن، پوست کندن، پی در پی ضربت خوردن، تقلا کردن، ضربت سخت زدن، خرحمالی کردن، اردو زدن، استوار کردن، نصب کردن، توپ را زدن، بر پا کردن، طرح ریختن، نقشه کشیدن، طرح ریزی کردن، برجسته بودن، پیش افکندن، تنه زدن، هل دادن، با زور پیش بردن، کشیدن، پرتاب شدن، پراندن، جهش کردن، خیز زدن