پشته
licenseمعنی کلمه پشته
معنی واژه پشته
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | تپه، تل، فلات، كومه، كوهپايه، ناهموار | ||
انگلیسی | stack,heap,embankment,mound,hillock,hill,barrow,eminence,hummock,knap,monticule,rick,toft | ||
عربی | كومة، مدخنة، دفتر، الكدس، مجموعة مداخن، الحزمة المشبكة، ركام من الفيشات، طائرات، تكدس، حزم، كوم، كدس، غش بورق اللعب، ملأ، جمع، وضع في الإنتظار، إختار بمحاباة، إختار بتحيز | ||
ترکی | yığın | ||
فرانسوی | empiler | ||
آلمانی | stapel | ||
اسپانیایی | pila | ||
ایتالیایی | pila | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "پشته" در زبان فارسی به معنای تودهای از چیزها یا انباشتهای از مواد مختلف به کار میرود و در مواقعی به معنای صفی از اشیاء نیز استفاده میشود. برای نگارش درست و استفاده از این کلمه، چند نکتهی نگارشی و قواعدی وجود دارد که میتوان به آنها اشاره کرد:
توجه به این نکات میتواند به بهبود نگارش شما در مورد کلمه "پشته" کمک کند. | ||
واژه | پشته | ||
معادل ابجد | 707 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | pošte | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) | ||
مختصات | (پُ تِ) (اِمر.) | ||
آواشناسی | poSte | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی پشته | ||
پخش صوت |
کوله بار کلمه "پشته" در زبان فارسی به معنای تودهای از چیزها یا انباشتهای از مواد مختلف به کار میرود و در مواقعی به معنای صفی از اشیاء نیز استفاده میشود. برای نگارش درست و استفاده از این کلمه، چند نکتهی نگارشی و قواعدی وجود دارد که میتوان به آنها اشاره کرد: استفاده صحیح از کلمه: در جملات باید مطمئن شوید که کلمه "پشته" به درستی و در جای مناسب به کار رفته است. به عنوان مثال: "پشتهای از کتب در گوشه اتاق قرار داشت." صرف و نحو: در کاربردهای مختلف، این کلمه میتواند به شکلهای مختلفی مورد استفاده قرار گیرد. مثلاً به عنوان اسم مفرد (پشته) یا جمع (پشتهها). حروف اضافه: هنگام استفاده از کلمه "پشته"، حروف اضافه نیز میتوانند تغییر معنای جمله را تحت تأثیر قرار دهند. مثلاً: "بر روی پشتهای از چوب" vs. "در پشتهای از مواد." نصوص وصفی: میتوانید از صفات و قیدها برای توصیف بیشتر استفاده کنید. مثلاً "پشته بزرگ"، "پشته کوچک". توجه به این نکات میتواند به بهبود نگارش شما در مورد کلمه "پشته" کمک کند.
تپه، تل، فلات، كومه، كوهپايه، ناهموار
stack,heap,embankment,mound,hillock,hill,barrow,eminence,hummock,knap,monticule,rick,toft
كومة، مدخنة، دفتر، الكدس، مجموعة مداخن، الحزمة المشبكة، ركام من الفيشات، طائرات، تكدس، حزم، كوم، كدس، غش بورق اللعب، ملأ، جمع، وضع في الإنتظار، إختار بمحاباة، إختار بتحيز
yığın
empiler
stapel
pila
pila