آهار کردن
licenseمعنی کلمه آهار کردن
معنی واژه آهار کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | swing | ||
عربی | أرجوحة، تأرجح، جولة، تقلبات، تغير، أرجحة، تقلب، رقصة السوين، إيقاع مطرد بالشعر، تغير مفاجئ، إنتقال تدريجيي، لكمة، تمايل، هز، اهتز، انحرف، علق، دار، انقلب، وفق في إنجاز عمل، أعدم، كان منتظم الإيقاع، أثر على، تدلى، سدد ضربة إلى، انقلق | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "آهار کردن" به معنای ایجاد یک لایه مقاوم و محافظ روی سطوح مختلف است، به ویژه در صنایع و هنرهایی مانند نقاشی و سرامیک. برای استفاده درست از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی، نکات زیر را مد نظر قرار دهید:
با توجه به موارد فوق، "آهار کردن" یک اصطلاح قابل استفاده در زمینههای مختلف است که رعایت نکات نگارشی برای روشنتر شدن منظور و جلوگیری از سوءتفاهمها ضروری است. | ||
واژه | آهار کردن | ||
معادل ابجد | 481 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
نوع | مصدر | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی آهار کردن | ||
پخش صوت |
(آهارد خواهد آهارد کلمه "آهار کردن" به معنای ایجاد یک لایه مقاوم و محافظ روی سطوح مختلف است، به ویژه در صنایع و هنرهایی مانند نقاشی و سرامیک. برای استفاده درست از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی، نکات زیر را مد نظر قرار دهید: جملهسازی: این کلمه به عنوان یک فعل مرکب به کار میرود. مثلاً: نکات صرفی: کلمه "آهار" خود به تنهایی به معنی نوعی ماده محافظ است. "کردن" به عنوان فعل، پس از آن به کار میآید. در جملات، این کلمه میتواند در زمانهای مختلف (حال، گذشته، آینده) صرف شود. استفاده در متون تخصصی: در متون علمی، هنری و فنی، "آهار کردن" معمولاً در زمینههای مانند دکوراسیون، صنایع چوب و تمیزکاری به کار میرود. نکات نگارشی: هنگام نوشتن، دقت کنید که کلمه به صورت درست و بدون اشتباه تایپی نوشته شود. به کار بردن علائم نگارشی مناسب نیز به وضوح متن کمک میکند. با توجه به موارد فوق، "آهار کردن" یک اصطلاح قابل استفاده در زمینههای مختلف است که رعایت نکات نگارشی برای روشنتر شدن منظور و جلوگیری از سوءتفاهمها ضروری است.
بياهار آهارنده آهارده) آهار زدن
آهار کردن آهار ماليدن .
swing
أرجوحة، تأرجح، جولة، تقلبات، تغير، أرجحة، تقلب، رقصة السوين، إيقاع مطرد بالشعر، تغير مفاجئ، إنتقال تدريجيي، لكمة، تمايل، هز، اهتز، انحرف، علق، دار، انقلب، وفق في إنجاز عمل، أعدم، كان منتظم الإيقاع، أثر على، تدلى، سدد ضربة إلى، انقلق