پلک
licenseمعنی کلمه پلک
معنی واژه پلک
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | eyelid | ||
عربی | جفن | ||
ترکی | göz kapağı | ||
فرانسوی | paupière | ||
آلمانی | augenlid | ||
اسپانیایی | párpado | ||
ایتالیایی | palpebra | ||
مرتبط | پلک چشم، جفن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "پلک" در زبان فارسی به معنی لبههای متحرک چشم است که وظیفه حفاظت و مرطوب نگهداشتن چشم را دارند. برخی نکات قواعدی و نگارشی مربوط به این کلمه به شرح زیر است:
این کلمه در متون علمی و ادبی نیز بهکار میرود و میتوان در توصیف حالات مختلف چشم و احساسات به آن اشاره کرد. | ||
واژه | پلک | ||
معادل ابجد | 52 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | pelk | ||
نقش دستوری | بن حال | ||
ترکیب | (اسم) ‹پرک› (زیستشناسی) | ||
مختصات | (پِ لْ یا پَ لَ) ( اِ.) | ||
آواشناسی | pelek | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی پلک | ||
پخش صوت |
-1 (اسم) پوست گرداگرد چشم دو پرده ء کلمه "پلک" در زبان فارسی به معنی لبههای متحرک چشم است که وظیفه حفاظت و مرطوب نگهداشتن چشم را دارند. برخی نکات قواعدی و نگارشی مربوط به این کلمه به شرح زیر است: نوشتار صحیح: کلمه "پلک" به همین شکل نوشته میشود و از احترام به املای صحیح آن باید خودداری کرد. تلفظ: تلفظ صحیح این کلمه "پَلك" است، با تأکید بر "ا". جمع بستهشده: در صورت نیاز به جمع، میتوان از "پلکها" استفاده کرد. کاربرد در جملات: این کلمه معمولاً بهعنوان اسم به کار میرود، مثلاً: "پلکهای او زیباست." حروف اضافه: میتوان از حروف اضافه برای ترکیب این کلمه با دیگر کلمات استفاده کرد، مثلاً: "روی پلک"، "تکیه بر پلک"، و ... این کلمه در متون علمی و ادبی نیز بهکار میرود و میتوان در توصیف حالات مختلف چشم و احساسات به آن اشاره کرد.
متحرک که چشم را مي پوشانند و مژگان از
لب آنها روييده است پلکه بام چشم
نيام چشم جفن . -2 مژگان چشم موي
مژه . -3 پرده ء بيني پره ء بيني .
-4 (صفت) آويخته معلق . يا پلک زبرين.
پوست بالاي چشم که حرکت ميکند لحج .
يا پلک زيرين . پوست پايين چشم که حرکت
ندارد .
(اسم) گرده کليه
eyelid
جفن
göz kapağı
paupière
augenlid
párpado
palpebra
پلک چشم، جفن