پلید
licenseمعنی کلمه پلید
معنی واژه پلید
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- آلوده، بد، پلشت، چركآلود، چركين، خبيث، كثيف، ملوث، نجس 2- تبهكار، خبيث، بدكار، شرير، فاسد، ناپاك | ||
متضاد | پاك | ||
انگلیسی | dirty, filthy, unclean, foul, defiled, fulsome, frowsy, frowzy, evil | ||
عربی | قذر، وسخ، متسخ، داكن، حقير، عاق، دنيء، سافل، بذيء، عاصف، كثير الأخطاء، فاحش، ملوث، تلوث، اتسخ، لوث | ||
ترکی | kirli | ||
فرانسوی | sale | ||
آلمانی | schmutzig | ||
اسپانیایی | sucio | ||
ایتالیایی | sporco | ||
مرتبط | کثیف، زشت، چرک، چرکین، پرخش، ژیژ، ناپاک، نجس، غیر سالم، الوده، شنیع، ملعون، غلط، نا درست، اغراق امیز، شهوانی، فراوان، مفصل، تهوع اور، بد بو، شلخته، پوسیده، ترشیده | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «پلید» در زبان فارسی به معنای ناپاک، کثیف یا زشت است. برای استفاده درست و نگارشی از این کلمه، چند نکته مهم وجود دارد:
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه «پلید» به درستی و به طور مؤثر در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | پلید | ||
معادل ابجد | 46 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | palid | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) ‹پلیت› | ||
مختصات | (پَ) (ص .) | ||
آواشناسی | palid | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی پلید | ||
پخش صوت |
ناپاک،شوخ،نجس،خبيث کلمه «پلید» در زبان فارسی به معنای ناپاک، کثیف یا زشت است. برای استفاده درست و نگارشی از این کلمه، چند نکته مهم وجود دارد: معنی و مفهوم: کلمه «پلید» معمولاً برای توصیف افرادی که دارای رفتارهای ناپسند یا زشت هستند، به کار میرود. همچنین میتواند به چیزهایی که از نظر اخلاقی یا فیزیکی ناپاک هستند، اطلاق شود. استفاده در جملات: قید و صفت: «پلید» میتواند به عنوان صفت به کار برود. مثلاً: «این پلیدترین فکر است که میتوان داشت.» نظارت بر سیاق: استفاده از کلمه «پلید» در متون رسمی ممکن است نیاز به دقت بیشتری داشته باشد؛ زیرا ممکن است بار معنایی منفی و تندی ایجاد کند. در متون ادبی یا شعر، این کلمه میتواند به خلق تصاویر قوی کمک کند. با رعایت این نکات میتوانید از کلمه «پلید» به درستی و به طور مؤثر در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.
1- آلوده، بد، پلشت، چركآلود، چركين، خبيث، كثيف، ملوث، نجس
2- تبهكار، خبيث، بدكار، شرير، فاسد، ناپاك
پاك
dirty, filthy, unclean, foul, defiled, fulsome, frowsy, frowzy, evil
قذر، وسخ، متسخ، داكن، حقير، عاق، دنيء، سافل، بذيء، عاصف، كثير الأخطاء، فاحش، ملوث، تلوث، اتسخ، لوث
kirli
sale
schmutzig
sucio
sporco
کثیف، زشت، چرک، چرکین، پرخش، ژیژ، ناپاک، نجس، غیر سالم، الوده، شنیع، ملعون، غلط، نا درست، اغراق امیز، شهوانی، فراوان، مفصل، تهوع اور، بد بو، شلخته، پوسیده، ترشیده