آهسته
licenseمعنی کلمه آهسته
معنی واژه آهسته
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | آرام، بتدريج، بطيء، تاني، درنگ، كند، ملايم، نرم، نرمنرمك، يواش | ||
متضاد | تند، سريع | ||
انگلیسی | slow,low,languid,lagging,gentle,gradual,indistinct,light,quiet,lentamente,slow-footed | ||
عربی | بطيء، متأخر، متمهل، متبلد العقل، متوان، كسول، متراخي، تدريجي، مبطيء، مضجر، ممل، بليد، ببطء، بهدوء، تباطأ، تسير ببطء، أخر الساعة، تباطأ في خطواته، مشى ببطء، تكلم ببطء | ||
ترکی | yavaşça | ||
فرانسوی | lentement | ||
آلمانی | langsam | ||
اسپانیایی | despacio | ||
ایتالیایی | lentamente | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "آهسته" به معنای آرام، به آرامی یا بهطور ملایم است. در نگارش و استفاده از این کلمه، چند نکته وجود دارد که میتواند در رعایت قواعد و نگارش صحیح کمک کند:
با رعایت این نکات میتوان بهطور صحیح و مؤثر از کلمه "آهسته" در متن استفاده کرد. | ||
واژه | آهسته | ||
معادل ابجد | 471 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | 'āheste | ||
نقش دستوری | قید | ||
ترکیب | (صفت، قید) | ||
مختصات | (هِ تِ) (ص . ق .) | ||
آواشناسی | 'Aheste | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی آهسته | ||
پخش صوت |
آرام،بي شرور کلمه "آهسته" به معنای آرام، به آرامی یا بهطور ملایم است. در نگارش و استفاده از این کلمه، چند نکته وجود دارد که میتواند در رعایت قواعد و نگارش صحیح کمک کند: نحوه نوشتن: کلمه "آهسته" به صورت جدا نوشته نمیشود و همیشه باید به همین شکل ترکیبی و با املای صحیح استفاده شود. کاربرد: این کلمه معمولاً به عنوان قید استفاده میشود و میتواند به توصیف فعلها کمک کند. مثلاً: پیشوند و پسوندها: کلمه "آهسته" به طور مستقل قابل استفاده است و به ندرت به دیگر کلمات الحاق میشود. تلفظ: توجه کنید که این کلمه با "الف" و به صورت "آهسته" تلفظ میشود و به گوشتان نرسانید که اشتباه تلفظ شود. با رعایت این نکات میتوان بهطور صحیح و مؤثر از کلمه "آهسته" در متن استفاده کرد.
آرام، بتدريج، بطيء، تاني، درنگ، كند، ملايم، نرم، نرمنرمك، يواش
تند، سريع
slow,low,languid,lagging,gentle,gradual,indistinct,light,quiet,lentamente,slow-footed
بطيء، متأخر، متمهل، متبلد العقل، متوان، كسول، متراخي، تدريجي، مبطيء، مضجر، ممل، بليد، ببطء، بهدوء، تباطأ، تسير ببطء، أخر الساعة، تباطأ في خطواته، مشى ببطء، تكلم ببطء
yavaşça
lentement
langsam
despacio
lentamente