پوشیدن
licenseمعنی کلمه پوشیدن
معنی واژه پوشیدن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- دربر كردن، ملبسشدن 2- پردهپوشي كردن، پنهان كردن، كتمان كردن، مخفي كردن، مكتومنگاهداشتن، نهفتن 3- تلبيس، اختفا 4- فراگرفتن | ||
متضاد | 1- لختشدن 2- آشكار كردن، افشا كردن | ||
انگلیسی | wear, put on, don, cover, overlay, endue, enshroud, hide, indue, to wear | ||
عربی | ارتداء، ملابس، قدرة على الإحتمال، لباس، لبس، ارتدى، أبلى، تقلد، أبلى الملابس، اتزر، غير إتجاه المركب، نهك، حدث تدريجيا بالإحتكاك، البس، ارتداء | ||
ترکی | giymek | ||
فرانسوی | mettre | ||
آلمانی | etwas anziehen | ||
اسپانیایی | para poner en | ||
ایتالیایی | da indossare | ||
مرتبط | پوشاندن، ملبس شدن، در بر کردن، بر سر گذاشتن، پاکردن، انجام دادن، تحمیل کردن، گذاردن، وانمود شدن، صرف کردن، برتن کردن، پنهان کردن، تامین کردن، جلد کردن، طی کردن، رویهم قرار دادن، زیاد بار کردن، بخشیدن، بخشیدن به، وادار کردن، اراستن، در کفن پیچیدن، کفن کردن، کاملا پنهان کردن، مخفی کردن، پنهان شدن، مخفی نگاه داشتن، دادن | ||
واژه | پوشیدن | ||
معادل ابجد | 372 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | pušidan | ||
ترکیب | (مصدر متعدی) | ||
مختصات | (دَ) (مص م .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی پوشیدن | ||
پخش صوت |
در بر کردن،بتن کردن
1- دربر كردن، ملبسشدن
2- پردهپوشي كردن، پنهان كردن، كتمان كردن، مخفي كردن، مكتومنگاهداشتن، نهفتن
3- تلبيس، اختفا
4- فراگرفتن
1- لختشدن
2- آشكار كردن، افشا كردن
wear, put on, don, cover, overlay, endue, enshroud, hide, indue, to wear
ارتداء، ملابس، قدرة على الإحتمال، لباس، لبس، ارتدى، أبلى، تقلد، أبلى الملابس، اتزر، غير إتجاه المركب، نهك، حدث تدريجيا بالإحتكاك، البس، ارتداء
giymek
mettre
etwas anziehen
para poner en
da indossare
پوشاندن، ملبس شدن، در بر کردن، بر سر گذاشتن، پاکردن، انجام دادن، تحمیل کردن، گذاردن، وانمود شدن، صرف کردن، برتن کردن، پنهان کردن، تامین کردن، جلد کردن، طی کردن، رویهم قرار دادن، زیاد بار کردن، بخشیدن، بخشیدن به، وادار کردن، اراستن، در کفن پیچیدن، کفن کردن، کاملا پنهان کردن، مخفی کردن، پنهان شدن، مخفی نگاه داشتن، دادن