آوا
licenseمعنی کلمه آوا
معنی واژه آوا
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- آواز، بانگ، صدا، صلا، صوت، لحن، ندا، نغمه، نوا 2- آوازه، شهرت، صيت | ||
انگلیسی | sound, voice, phone, phoneme, ava | ||
عربی | صوت، رنين، مسبار، مرمى السمع، ضجة، مادة صوتية مسجلة، مضيق، إستطلاع الرأي العام، المثانة الهوائية، مسبار طبي، لسان بحري داخل في البر، قرع، سبر، بدا، تردد، أمر، سبر غور، سمع، رن، قاس الأعماق، أعلن، نادى على، فحص الصدر بالسمع، فحص، إستطلع الآراء، بوق، عبر عن آرائه بحرية، سليم، معافى، متين، عميق، مجس، تام، موثوق، في صحة جيدة، راسخ، دقيق، مضبوط، عاقل، ماهر، في حالة جيدة، نوما عميقا، على نحو عميق | ||
ترکی | ava | ||
فرانسوی | ava | ||
آلمانی | ava | ||
اسپانیایی | ava | ||
ایتالیایی | ava | ||
مرتبط | درست، اوا، واک، تلفن، واج، صدای ساده، واگ، حرف صوتی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "آوا" در زبان فارسی به معنای صدا یا صوت است و معمولاً در زمینههای مختلف مثل موسیقی، زبانشناسی و شعر به کار میرود. در زیر به برخی از نکات نگارشی و قواعد مربوط به استفاده از "آوا" در متنها اشاره میکنم:
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "آوا" به درستی و به صورت معنایی استفاده نمایید. | ||
واژه | آوا | ||
معادل ابجد | 8 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | 'āvā | ||
نوع | اسم | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [مخففِ آواز] ‹اوا› | ||
مختصات | ( اِ.) | ||
آواشناسی | 'Av | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی آوا | ||
پخش صوت |
- 1 آواز بانگ صوت . کلمه "آوا" در زبان فارسی به معنای صدا یا صوت است و معمولاً در زمینههای مختلف مثل موسیقی، زبانشناسی و شعر به کار میرود. در زیر به برخی از نکات نگارشی و قواعد مربوط به استفاده از "آوا" در متنها اشاره میکنم: نحوه نگارش: کلمه "آوا" با حرف "آ" آغاز میشود و در نوشتار فارسی باید با دقت به کار رود تا از اشتباهات نگارشی جلوگیری شود. استفاده در جملات: "آوا" میتواند به عنوان اسم در جملات به کار رود. مثلاً: ترکیب با دیگر واژهها: "آوا" میتواند با دیگر کلمات ترکیب شود و معانی جدیدی به دست آورد. مثلاً: نقش دستوری: "آوا" معمولاً به عنوان اسم و فاعل یا مفعول در جمله به کار میرود. کلمات همخانواده: "آوا" دارای معانی و کارکردهای مختلفی است و کلمات همخانوادهای مانند "آوایی"، "آواشناسی" و "آواها" نیز وجود دارد که هر کدام به موضوعات خاصی اشاره دارند. با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "آوا" به درستی و به صورت معنایی استفاده نمایید.
- 2 آواز - 3 صيت شهرت . - 4 عقيده
راءي يا آواي سرد . گفتار زشت .
1- آواز، بانگ، صدا، صلا، صوت، لحن، ندا، نغمه، نوا
2- آوازه، شهرت، صيت
sound, voice, phone, phoneme, ava
صوت، رنين، مسبار، مرمى السمع، ضجة، مادة صوتية مسجلة، مضيق، إستطلاع الرأي العام، المثانة الهوائية، مسبار طبي، لسان بحري داخل في البر، قرع، سبر، بدا، تردد، أمر، سبر غور، سمع، رن، قاس الأعماق، أعلن، نادى على، فحص الصدر بالسمع، فحص، إستطلع الآراء، بوق، عبر عن آرائه بحرية، سليم، معافى، متين، عميق، مجس، تام، موثوق، في صحة جيدة، راسخ، دقيق، مضبوط، عاقل، ماهر، في حالة جيدة، نوما عميقا، على نحو عميق
ava
ava
ava
ava
ava
درست، اوا، واک، تلفن، واج، صدای ساده، واگ، حرف صوتی