پیداکردن
license
98
1667
100
معنی کلمه پیداکردن
معنی واژه پیداکردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | find, detect, discover, gain, acquire, earn, to find | ||
عربی | اكتشاف، اللقية، وجد، اكتشف، وجد نفسه، تحرى، حكم، أدان، بلغ، أصدر حكما، تجد | ||
مرتبط | یافتن، پیدا کردن، کشف کردن، جستن، تشخیص دادن، نمایان ساختن، پی بردن، دریافتن، مکشوف ساختن، رسیدن، سود بردن، نائل شدن، بدست اوردن، نائل شدن به، اندوختن، حاصل کردن، کسب کردن، تحصیل کردن، کسب معاش کردن، دخل کردن | ||
واژه | پیداکردن | ||
معادل ابجد | 291 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی پیداکردن | ||
پخش صوت |
نماياندن،هويدا کردن
find, detect, discover, gain, acquire, earn, to find
اكتشاف، اللقية، وجد، اكتشف، وجد نفسه، تحرى، حكم، أدان، بلغ، أصدر حكما، تجد
یافتن، پیدا کردن، کشف کردن، جستن، تشخیص دادن، نمایان ساختن، پی بردن، دریافتن، مکشوف ساختن، رسیدن، سود بردن، نائل شدن، بدست اوردن، نائل شدن به، اندوختن، حاصل کردن، کسب کردن، تحصیل کردن، کسب معاش کردن، دخل کردن