پیروز
licenseمعنی کلمه پیروز
معنی واژه پیروز
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- برنده، چيره، ظافر، غالب، فاتح، فايق، فيروز، فيروزمند، قاهر، قهرمان، كامياب، متغلب، مستولي، مظفر، منتصر، موفق 2- خجسته، مبارك، ميمون 3- بهرهور، بهرهمند، برخوردار، كامياب، متمتع | ||
متضاد | مقهور | ||
انگلیسی | victorious, successful, triumphant, palmary, winsome, victor, conqueror, vanquisher, victory | ||
عربی | انتصاري، منتصر ظافر، غالب، ظافر، منتصرة | ||
ترکی | muzaffer | ||
فرانسوی | victorieux | ||
آلمانی | siegreich | ||
اسپانیایی | victorioso | ||
ایتالیایی | vittorioso | ||
مرتبط | فاتح، فیروز، چیره، مظفر، ظفرنشان، موفق، کامیاب، نیک انجام، عاقبت بخیر، منصور، شایسته ستایش و تقدیر، برجسته، عالی، با مسرت و خوشی، خوش ایند، قهرمان، برنده مسابقه، غالب، کشور گشا، عالمگیر، غلبه کننده | ||
واژه | پیروز | ||
معادل ابجد | 225 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | piruz | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [پهلوی: pērōč] ‹فیروز› | ||
مختصات | (ص .) | ||
آواشناسی | piruz | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی پیروز | ||
پخش صوت |
غالب،مظفر،نصرت يافته ،منصور،فاتح
1- برنده، چيره، ظافر، غالب، فاتح، فايق، فيروز، فيروزمند، قاهر، قهرمان، كامياب، متغلب، مستولي، مظفر، منتصر، موفق
2- خجسته، مبارك، ميمون
3- بهرهور، بهرهمند، برخوردار، كامياب، متمتع
مقهور
victorious, successful, triumphant, palmary, winsome, victor, conqueror, vanquisher, victory
انتصاري، منتصر ظافر، غالب، ظافر، منتصرة
muzaffer
victorieux
siegreich
victorioso
vittorioso
فاتح، فیروز، چیره، مظفر، ظفرنشان، موفق، کامیاب، نیک انجام، عاقبت بخیر، منصور، شایسته ستایش و تقدیر، برجسته، عالی، با مسرت و خوشی، خوش ایند، قهرمان، برنده مسابقه، غالب، کشور گشا، عالمگیر، غلبه کننده