پیش نهادن
licenseمعنی کلمه پیش نهادن
معنی واژه پیش نهادن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
عربی | متدين، نشط، ممارس للشعائر الدينية، ممارسة | ||
واژه | پیش نهادن | ||
معادل ابجد | 422 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
نوع | مصدر | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی پیش نهادن | ||
پخش صوت |
-1 فرا پيش آوردن از جاي اصلي
بنزديک خود آوردن مقابل پس نهادن :
آينه اي که پيش نه از دل صافي گهر
صورت خود را بين معني اشياطلب خ
(وحشي)
-3 برابر چيزي گذاشتن براي منع عبور
ايجاد مانع و سد کردن :
اي پاي بست عمر خ تو بر رهگذار سبيل
چندين امل چه پيش نهي مرگ از قفا.
(سعدي)
-3 برابر چشم نهادن نصب العين ساختن :
چون پادشاهي برکسري انوشيروان عادل قرار
گرفت عهود اردشيرين بابک پيش نهاد.
يا پا(قدم) پيش نهادن . اقدام کردن
مقدم شدن :
قدم پيش نه کز ملک بگذري
که گر باز ماني ز دد کمتري .
(سعدي)
متدين، نشط، ممارس للشعائر الدينية، ممارسة