پیک
licenseمعنی کلمه پیک
معنی واژه پیک
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | بريد، پستچي، چاپار، رسول، فرستاده، فرستاده، قاصد، نامهرسان، نامهآور | ||
انگلیسی | courier, messenger, nuncio, ambassador, mercury, peon, delivery | ||
عربی | ساعي، رسول، رفيق السياح، جاسوس | ||
ترکی | teslimat | ||
فرانسوی | livraison | ||
آلمانی | lieferung | ||
اسپانیایی | entrega | ||
ایتالیایی | consegna | ||
مرتبط | چابک سوار نامهرسان، خبر رسان، پیغام اور، سفیر پاپ، ایلچی پاپ، سفیر، ایلچی، مامور رسمی یک دولت، جیوه، تیر، سیماب، پیغام بر، دزد ماهر، غلام، پادو، سرباز پیاوه، پاسبان | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "پیک" در زبان فارسی معانی و کاربردهای مختلفی دارد که بستگی به متن و زمینه استعمال آن دارد. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میشود:
به طور کلی، کلمه "پیک" در زبان فارسی به سادگی مورد استفاده قرار میگیرد و قواعد خاصی ندارد که آن را از دیگر کلمات متمایز کند. با این حال، در نگارش و استفاده خود دقت کنید تا به زمینه و مفهوم آن توجه داشته باشید. | ||
واژه | پیک | ||
معادل ابجد | 32 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | pik | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [فرانسوی: pique] | ||
مختصات | (اِ.) | ||
آواشناسی | peyk | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی پیک | ||
پخش صوت |
نامه بر،قاصد کلمه "پیک" در زبان فارسی معانی و کاربردهای مختلفی دارد که بستگی به متن و زمینه استعمال آن دارد. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میشود: معنی کلمه: نگارش: افزودن پسوندها: ترکیبها: قواعد صرفی: به طور کلی، کلمه "پیک" در زبان فارسی به سادگی مورد استفاده قرار میگیرد و قواعد خاصی ندارد که آن را از دیگر کلمات متمایز کند. با این حال، در نگارش و استفاده خود دقت کنید تا به زمینه و مفهوم آن توجه داشته باشید.
فرانسوي - 1 نيزه - 2 خجک پرش
(خالدار)
(اسم) -1 کسي که مامور رساندن بارها
و نامه هاي پستي از جايي بجاي ديگر است
قاصد بريد چارپار پيام گزار
خبربر :
اي پيک رسان خ خبر يار ما بگوخ
احوال گل به بلبل دستانسرا بگو .
(حافظ)
دو مرد پيک راست کردند با جامه ء نيکان
که از بغداد آمده اند -2 قمرتابع سياره
کوکب سيار ثاني که بر گرد سيار اصلي گردد.
يا پيک آسماني . فرشته :
هر دمش صد نام صد پيک از خدا
ياربي زد شصت لبيک از خدا.
(مثنوي)
يا پيک الهي . جبرئيل . يا پيک چرخ .
ماه قمر . يا پيک درگاه . جبرئيل :
در گوشش گفته پيک درگاه
کاي عامر کعبه عمرک ا... .
(تحفه العراقين . 197)
يا پيک رايگاني . -1 ماه قمر :
هر ماه به پيک رايگاني
خلعت بدهي و داستاني .
(تحفه العراقين 16)
-2 سوداگر . -3 راهگذار. -4 باد صبا.
يا پيک رب . عزرائيل :
کان مسلمان را بخشم از چه سبب
بنگريدي باز گو اي پيک رب خ
(مثنوي)
يا پيک سپيد و سياه . شب و روز :
اگرنامه اي رفتنم را نويد
دهند اين دو پيک سياه و سپيد...
(گرشا. لغ.)
يا پيک فلک . ماه قمر يا.يا پيک مرتب .
پيک يا راتيه ء دايم نه موقت
بريد مرتب :
ورم ضعيفي و بي بديم نبودي
و آنک نبود از امير مشرق فرمان .
خود بدويدي بسان پيک مرتب
خدمت او را گرفته چامه بدندان .
(رودکي)
يا پيک هوايي . ابر سحاب .
(اسم) ورق قمار که بر آن صورتي چو سر
نيزه است و بهمان مناسبت آنرا
بدين نام خوانند سياه خال
خال سياه بدين نام خوانند سياه خال
ده لوي پيک .
بريد، پستچي، چاپار، رسول، فرستاده، فرستاده، قاصد، نامهرسان، نامهآور
courier, messenger, nuncio, ambassador, mercury, peon, delivery
ساعي، رسول، رفيق السياح، جاسوس
teslimat
livraison
lieferung
entrega
consegna
چابک سوار نامهرسان، خبر رسان، پیغام اور، سفیر پاپ، ایلچی پاپ، سفیر، ایلچی، مامور رسمی یک دولت، جیوه، تیر، سیماب، پیغام بر، دزد ماهر، غلام، پادو، سرباز پیاوه، پاسبان