تاختن
licenseمعنی کلمه تاختن
معنی واژه تاختن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- دويدن، تازيدن، راندن 2- حملهبردن، حمله كردن، هجوم بردن 3- بهيغما بردن، تاراج كردن، چپاول كردن، غارت كردن، لاشيدن 4- دواندن، تازاندن 5- قدرتنمايي كردن 6- گريزاندن، فراري دادن 7- به سرعت دواندن، تاخت كردن | ||
انگلیسی | take | ||
عربی | أخذ، تناول، حمل، قبل، تطلب، شارك، تعود، استلم، استولى، اقتضى، أسر، اختار، احتل، رافق، بدأ، استعاد، اشترى، أمسك ب، حقق، نال، أدرك، إستحوذ على، استمر، صور، قبل التحدى للمبارزة، الأخذ، صورة، دخل، غنيمة، فاجأ، يأخذ | ||
ترکی | dörtnala gitmek | ||
فرانسوی | galoper | ||
آلمانی | galoppieren | ||
اسپانیایی | galopar | ||
ایتالیایی | galoppare | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "تاختن" به معنی هجوم بردن، حمله کردن یا در مسیر سریع حرکت کردن است و در فارسی به عنوان یک فعل استفاده میشود. برای استفاده صحیح از این کلمه در نگارش، نکاتی وجود دارد که باید رعایت کنید:
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "تاختن" به شکل درست و مؤثری در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | تاختن | ||
معادل ابجد | 1451 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | tāxtan | ||
ترکیب | (مصدر لازم) [پهلوی: tāxtan] ‹تازیدن› | ||
مختصات | (تَ) (مص ل .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی تاختن | ||
پخش صوت |
حمله بردن، تند رفتن کلمه "تاختن" به معنی هجوم بردن، حمله کردن یا در مسیر سریع حرکت کردن است و در فارسی به عنوان یک فعل استفاده میشود. برای استفاده صحیح از این کلمه در نگارش، نکاتی وجود دارد که باید رعایت کنید: استفاده به عنوان فعل: "تاختن" یک فعل است و میتواند به طور مستقل یا در کنار سایر عبارات به کار رود؛ مثلاً "او به سوی دشمن تاخت." صرف فعل: این فعل بسته به زمان و شخص مختلف صرف میشود. برای مثال: معنی و مفهوم: از آنجا که "تاختن" به معنای تهاجم یا هجوم است، بهتر است در زمینههای جنگی یا رقابتی استفاده شود. ترکیب با دیگر کلمات: میتوانید "تاختن" را با سایر کلمات ترکیب کنید تا معنی دقیقتری بگیرید، مانند "تاختن به سوی" یا "تاختن بر سر". با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "تاختن" به شکل درست و مؤثری در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.
1- دويدن، تازيدن، راندن
2- حملهبردن، حمله كردن، هجوم بردن
3- بهيغما بردن، تاراج كردن، چپاول كردن، غارت كردن، لاشيدن
4- دواندن، تازاندن
5- قدرتنمايي كردن
6- گريزاندن، فراري دادن
7- به سرعت دواندن، تاخت كردن
take
أخذ، تناول، حمل، قبل، تطلب، شارك، تعود، استلم، استولى، اقتضى، أسر، اختار، احتل، رافق، بدأ، استعاد، اشترى، أمسك ب، حقق، نال، أدرك، إستحوذ على، استمر، صور، قبل التحدى للمبارزة، الأخذ، صورة، دخل، غنيمة، فاجأ، يأخذ
dörtnala gitmek
galoper
galoppieren
galopar
galoppare