license
98
1487
100
معنی کلمه تامل معنی واژه تامل
معنی:
نيک نگريستن، تفکر - 1 درنگ - 2 فرنگري نيک نگريستن نگرش - 3 سکالشمترادف 1- تاني، درنگ، مكث، تاخير
2- شكيبايي، مصابرت
3- انديشه، تعقل، تفكر، غور، فكر، ژرفانديشي
4- مراقبه، مكاشفه
5- انديشه كردن، انديشيدن، تعقل كردن
6- درنگ كردن
7- دورانديشي كردنانگلیسی reflection, contemplation, deliberation, hesitation, indecision, advisementعربی انعكاس، تفكير، أفكار، استبطان، ارتداد، ارتكاس، التواء، ضوء منعكس، شىء منعكس، عار، إهانةمرتبط انعکاس، تفکر، اندیشه، پژواک، باز تاب، تعمق، خلسه، مراقبت، مشورت، شور، بررسی، سنجش، دو دلی، بی تصمیمی، تردید، بی عزمی
مترادف:
1- تاني، درنگ، مكث، تاخير
2- شكيبايي، مصابرت
3- انديشه، تعقل، تفكر، غور، فكر، ژرفانديشي
4- مراقبه، مكاشفه
5- انديشه كردن، انديشيدن، تعقل كردن
6- درنگ كردن
7- دورانديشي كردن
آواشناسی:
منبع:
فرهنگ فارسی هوشیار
معادل ابجد:
471
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
reflection | contemplation , deliberation , hesitation , indecision , advisement
عربی
انعكاس | تفكير , أفكار , استبطان , ارتداد , ارتكاس , التواء , ضوء منعكس , شىء منعكس , عار , إهانة
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)کلمه "تامل" به معنای اندیشیدن، تفکر و بررسی کردن است. در استفاده از این کلمه، رعایت نکات زیر در زبان فارسی و نگارش آن اهمیت دارد:
نقش کلمه : "تامل" اسم است و میتواند به عنوان نام خود عمل کنه یا به صورت فعل در ترکیبات مختلف استفاده شود.
ترکیبات : این کلمه میتواند در ترکیبات مختلفی به کار رود، مانند:
"تامل در موضوعی" (اندیشیدن در مورد یک موضوع خاص)
"تامل عقلی" (تفکر منطقی)
نحو : با توجه به کاربرد کلمه، باید ساختار جمله را به درستی رعایت کرد. برای مثال:
صحیح: من در این موضوع تامل کردم.
نادرست: من در این موضوع تاملا کردم.
علامتگذاری : اگر "تامل" در جمله به عنوان اسم خاص باشد، نیاز به بزرگنویسی ندارد، مگر اینکه در ابتدا یا انتهای جمله بیفتد.
نکات نگارشی :
در نگارش رسمی، از کلمه "تامل" در جملات و متون آکادمیک میتوان با دقت بیشتری استفاده کرد.
از بیمعنی بودن یا کلیگویی پرهیز کنید و سعی کنید ارتباط روشنی با محتوای متن ایجاد نمایید.
به طور کلی، استفاده صحیح و بجا از کلمه "تامل" میتواند به وضوح و پاسخی معنادار در متون شما کمک کند.
فرهنگ فارسی هوشیار واژگان مرتبط: انعکاس، تفکر، اندیشه، پژواک، باز تاب، تعمق، خلسه، مراقبت، مشورت، شور، بررسی، سنجش، دو دلی، بی تصمیمی، تردید، بی عزمی