تحریر
licenseمعنی کلمه تحریر
معنی واژه تحریر
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- انشا، ترقيم، تصنيف، كتابت، نگارش، 2- نبشتن، نگاشتن، نوشتن 3- آزادسازي 4- آزاد كردن، 5- تهذيب، سرهسازي 6- ترجيع، غلت آواز | ||
متضاد | تقرير | ||
انگلیسی | tremolo, tremulant, transcription | ||
عربی | اهتزاز | ||
ترکی | transkripsiyon | ||
فرانسوی | transcription | ||
آلمانی | transkription | ||
اسپانیایی | transcripción | ||
ایتالیایی | trascrizione | ||
مرتبط | لرزش صدا، لرزش، ارتعاش، لرزش دار، مرتعش، ترسان | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "تحریر" در زبان فارسی به معنای نوشتن یا بهکاربردن قلم برای نوشتن میباشد. در زیر به برخی از نکات و قواعد نگارشی مرتبط با این کلمه و استفاده آن اشاره میشود:
با رعایت این قواعد و نکات میتوان از کلمه "تحریر" به درستی در متون مختلف فارسی استفاده کرد. | ||
واژه | تحریر | ||
معادل ابجد | 818 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | tahrir | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی] | ||
مختصات | (تَ) [ ع . ] | ||
آواشناسی | tahrir | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی تحریر | ||
پخش صوت |
- 1 نوشتن نبشتن - 2 آزاد کردن بنده کلمه "تحریر" در زبان فارسی به معنای نوشتن یا بهکاربردن قلم برای نوشتن میباشد. در زیر به برخی از نکات و قواعد نگارشی مرتبط با این کلمه و استفاده آن اشاره میشود: نقطهگذاری: وقتی "تحریر" به عنوان یک اسم خاص یا عنوان استفاده میشود، معمولاً نیازی به استفاده از نقطهگذاری خاصی نیست، اما اگر در جملهای از آن استفاده شود، باید مطابق با قواعد کلی نقطهگذاری عمل کرد. تطابق با فعل: اگر از "تحریر" در جملات استفاده میکنید، دقت کنید که فعل و اسم با یکدیگر همخوانی داشته باشند. مثلاً: "تحریر این متن نیاز به دقت دارد." مفرد و جمع: کلمه "تحریر" به عنوان یک اسم قابل شمارش است و میتواند در حالت جمع به "تحریرها" تبدیل شود. مثلاً: "تحریرهای قدیمی را مطالعه کردم." استفاده درست در متن: برای استفاده از کلمه "تحریر" در متن، دقت کنید که به درستی و با توجه به معنای آن استفاده شود. مثلاً: "تحریر نامهای به دوستانم" یا "تحریر متون علمی". با رعایت این قواعد و نکات میتوان از کلمه "تحریر" به درستی در متون مختلف فارسی استفاده کرد.
- 3 مرغوله مرغولش زبانزد خنيا
مرغوله شود صدا زتحريراتش -
زان رو ره گوش پيچ پيچ افتاده است
(ظهوري) پيچيدگي آواز
-1 (مصدر) نوشتن نبشتن . -2 آزاد کردن
بنده . -2 سره کدرن پاکيزه کردن
تهذيب (کتب پيشينيان .) -4 نقش خط
برکشيدن . جمع : تحريرات . -5 غلت دادن
آواز. -6 (اسم) پيچيدگي در آواز کشش .
-7 غلت آواز. -8 (صفت) از حشو و زوايد
پيراسته مهذب (کتب پيشينيان) :
((کتاب ... تحرير نصير الدين طوسي
است .)) ياتحرير رقبه . آزاد کردن بنده .
يا ماشين تحري . ماشيني که براي نوشتن
بکار رود.
1- انشا، ترقيم، تصنيف، كتابت، نگارش،
2- نبشتن، نگاشتن، نوشتن
3- آزادسازي
4- آزاد كردن،
5- تهذيب، سرهسازي
6- ترجيع، غلت آواز
تقرير
tremolo, tremulant, transcription
اهتزاز
transkripsiyon
transcription
transkription
transcripción
trascrizione
لرزش صدا، لرزش، ارتعاش، لرزش دار، مرتعش، ترسان