تحصیل کردن
licenseمعنی کلمه تحصیل کردن
معنی واژه تحصیل کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- اكتساب كردن، به دست آوردن، حاصل كردن، كسب كردن 2- درآوردن، عايدي داشتن، مداخلداشتن، درآمد داشتن 3- دانش اندوختن، درسخواندن 4- سواد آموختن، سواددار شدن | ||
انگلیسی | study, achieve, earn, get, procure, win | ||
عربی | دراسة، بحث، درس، تعلم، مكتب، تأمل، أثر فني أو أدبي، رسم إعدادي، فرع من فروع الدراسة، هدف، غرض، جرى دراسات، راجع دروسه، حاول | ||
مرتبط | درس خواندن، مطالعه کردن، خواندن، بررسی کردن، فرا گرفتن، رسیدن، دست یافتن، نائل شدن به، انجام دادن، بانجام رسانیدن، کسب کردن، بدست اوردن، کسب معاش کردن، دخل کردن، درامد داشتن، زدن، فراهم کردن، خریدن، جاکشی کردن، خرید کردن، پیروز شدن، بردن، غلبه کردن، فتح کردن، فاتحشدن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "تحصیل کردن" در زبان فارسی به معنای کسب علم و دانش، آموزش و یادگیری است. در اینجا به برخی از قواعد نگارشی و نحوی مرتبط با این کلمه اشاره میکنیم:
با رعایت این نکات، میتوان جملات صحیح و مناسبی با استفاده از کلمه "تحصیل کردن" ساخت. | ||
واژه | تحصیل کردن | ||
معادل ابجد | 812 | ||
تعداد حروف | 9 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی تحصیل کردن | ||
پخش صوت |
آموزيدن فراگيري دانش اندوختن کلمه "تحصیل کردن" در زبان فارسی به معنای کسب علم و دانش، آموزش و یادگیری است. در اینجا به برخی از قواعد نگارشی و نحوی مرتبط با این کلمه اشاره میکنیم: جایگاه در جمله: "تحصیل کردن" معمولاً به عنوان یک فعل در جملات استفاده میشود. مانند: فعل و مفعول: در جملات میتوان برای "تحصیل کردن" مفعول مشخص کرد. مثلاً: نوع قید: میتوان از قید زمان یا مکان نیز استفاده کرد. مانند: نهاد جمله: "تحصیل کردن" بهعنوان فعل میتواند با نهادهای مختلفی ترکیب شود. به عنوان مثال: صفت و قید: میتوان از صفت و قید نیز در جملات با این کلمه استفاده کرد. مانند: با رعایت این نکات، میتوان جملات صحیح و مناسبی با استفاده از کلمه "تحصیل کردن" ساخت.
(مصدر) -1 بدست آوردن حاصل کردن
کسب کردن . -2 جمع کردن اندوختن .
-3 جمع کردن ماليات گرفتن ماليات و
و مقرريها. -4 خلاصه ء چيزي را بر آوردن .
-5 کسب کردن علم .
1- اكتساب كردن، به دست آوردن، حاصل كردن، كسب كردن
2- درآوردن، عايدي داشتن، مداخلداشتن، درآمد داشتن
3- دانش اندوختن، درسخواندن
4- سواد آموختن، سواددار شدن
study, achieve, earn, get, procure, win
دراسة، بحث، درس، تعلم، مكتب، تأمل، أثر فني أو أدبي، رسم إعدادي، فرع من فروع الدراسة، هدف، غرض، جرى دراسات، راجع دروسه، حاول
درس خواندن، مطالعه کردن، خواندن، بررسی کردن، فرا گرفتن، رسیدن، دست یافتن، نائل شدن به، انجام دادن، بانجام رسانیدن، کسب کردن، بدست اوردن، کسب معاش کردن، دخل کردن، درامد داشتن، زدن، فراهم کردن، خریدن، جاکشی کردن، خرید کردن، پیروز شدن، بردن، غلبه کردن، فتح کردن، فاتحشدن