تراشیدن
licenseمعنی کلمه تراشیدن
معنی واژه تراشیدن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1-اسم 2- ازاله، حلق 3- تراش دادن، 4- خراطي كردن، رنديدن 5- زدودن، ستردن 6- خراشيدن 7- صاف كردن 8- در آوردن، جعل كردن، ساختن 9- خلق كردن | ||
انگلیسی | shave, scrape, carve, trim, whittle, pare, resect, erase, excoriate, exfoliate, expunge, face, grain, grave, rase, raze | ||
عربی | حلاقة، حلاقة كهربائية، سحج، نجارة، مس برفق، حلق الذقن، كشط، قشر، حسم، خفض الأشسعار، دنا من الشيء، نجا | ||
ترکی | tıraş olmak | ||
فرانسوی | raser | ||
آلمانی | rasieren | ||
اسپانیایی | afeitar | ||
ایتالیایی | farsi la barba | ||
مرتبط | رنده کردن، صاف کردن، پنجول زدن، خاراندن، پاک کردن، خراشیدن، حک کردن، کنده کاری کردن، بریدن، منبت کاری کردن، منقور کردن، زینت دادن، درست کردن، اراستن، پیراستن، چیدن، با چاقو تیز کردن و تراشیدن، پوست کندن، کاستن، سرشاخه زدن، قسمت ای زائد چیزی را چیدن، اره کردن، محو کردن، اثار چیزی را از بین بردن، پوست چیزی را کندن، پوست کندن از، ورقه ورقه شدن، پوسته پوسته شدن، نابود کردن، حذف کردن از، مواجه شدن، مواجه شدن با، روبرو ایستادن، رویاروی شدن، دانه دانه کردن، جوانه زدن، دانه زدن، پشمکندن، متبلور شدن، نقش کردن، حفر کردن، قبر کندن، دفن کردن، با خاک یکسان کردن، خراش دادن، له کردن، ویران کردن | ||
واژه | تراشیدن | ||
معادل ابجد | 965 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
تلفظ | tarāšidan | ||
ترکیب | (مصدر متعدی) [پهلوی: tašītan] | ||
مختصات | (تَ دَ) (مص م .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی تراشیدن | ||
پخش صوت |
خراشيدن و پاک کردن
1-اسم
2- ازاله، حلق
3- تراش دادن،
4- خراطي كردن، رنديدن
5- زدودن، ستردن
6- خراشيدن
7- صاف كردن
8- در آوردن، جعل كردن، ساختن
9- خلق كردن
shave, scrape, carve, trim, whittle, pare, resect, erase, excoriate, exfoliate, expunge, face, grain, grave, rase, raze
حلاقة، حلاقة كهربائية، سحج، نجارة، مس برفق، حلق الذقن، كشط، قشر، حسم، خفض الأشسعار، دنا من الشيء، نجا
tıraş olmak
raser
rasieren
afeitar
farsi la barba
رنده کردن، صاف کردن، پنجول زدن، خاراندن، پاک کردن، خراشیدن، حک کردن، کنده کاری کردن، بریدن، منبت کاری کردن، منقور کردن، زینت دادن، درست کردن، اراستن، پیراستن، چیدن، با چاقو تیز کردن و تراشیدن، پوست کندن، کاستن، سرشاخه زدن، قسمت ای زائد چیزی را چیدن، اره کردن، محو کردن، اثار چیزی را از بین بردن، پوست چیزی را کندن، پوست کندن از، ورقه ورقه شدن، پوسته پوسته شدن، نابود کردن، حذف کردن از، مواجه شدن، مواجه شدن با، روبرو ایستادن، رویاروی شدن، دانه دانه کردن، جوانه زدن، دانه زدن، پشمکندن، متبلور شدن، نقش کردن، حفر کردن، قبر کندن، دفن کردن، با خاک یکسان کردن، خراش دادن، له کردن، ویران کردن