جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
کلمه "تراشیدن" به عنوان یک فعل در زبان فارسی، به معنای برداشتن یا شکل دادن به سطح یک جسم با استفاده از ابزارهای تیز است. در نگارش صحیح این کلمه، چند نکته وجود دارد:
نحو و صرف: "تراشیدن" یک فعل است و به همین دلیل شکلهای مختلفی از آن مانند "تراشم"، "تراشی"، "تراشد"، و "تراشید" وجود دارد که بسته به زمان و فاعل تغییر میکنند.
حالتهای مختلف: این فعل میتواند در جملات به صورتهای مختلفی (گذشته، حال، آینده) به کار رود. برای مثال:
من چوب را تراشیدم. (گذشته)
او چوب را میتراشد. (حال)
ما چوب را خواهیم تراشید. (آینده)
توجه به ساختار جملات: هنگام استفاده از "تراشیدن" در جملات، لازم است به ساختار جملات توجه داشته باشید و آن را به درستی با فاعل و مفعول ترکیب کنید. مثلاً: "او چوب را تراشید."
استفاده درست در متون: "تراشیدن" میتواند در متون مختلف (ادبی، علمی، روزمره) استفاده شود. در متون رسمیتر، ممکن است از معادلهای دیگر مثل "سنجیدن" یا "شکل دادن" نیز استفاده شود.
قواعد نگارشی: در نگارش متن باید به استفاده درست از نشانههای نگارشی مانند ویرگول، نقطه و غیره توجه کرد تا معنی کلمه و جملات روشنتر شود.
در نهایت، توجه به بافت و کاربرد این کلمه در جملات مختلف میتواند به درک بهتر معنی و استفاده صحیح از آن کمک کند.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
او تصمیم گرفت تا چوب را با دقت و هنرمندی تراشیده و یک مجسمه زیبا بسازد.
معلم هنر از دانشآموزان خواست تا با استفاده از کاردک، کاغذهای رنگی را تراشیده و اشکال مختلف ایجاد کنند.
در روزهای تابستان، بچهها با شوق و شعف به پارک میروند تا روی چمنها بازی کنند و گلها را تراشیده و در گلدانها قرار دهند.
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مرتبط: رنده کردن، صاف کردن، پنجول زدن، خاراندن، پاک کردن، خراشیدن، حک کردن، کنده کاری کردن، بریدن، منبت کاری کردن، منقور کردن، زینت دادن، درست کردن، اراستن، پیراستن، چیدن، با چاقو تیز کردن و تراشیدن، پوست کندن، کاستن، سرشاخه زدن، قسمت ای زائد چیزی را چیدن، اره کردن، محو کردن، اثار چیزی را از بین بردن، پوست چیزی را کندن، پوست کندن از، ورقه ورقه شدن، پوسته پوسته شدن، نابود کردن، حذف کردن از، مواجه شدن، مواجه شدن با، روبرو ایستادن، رویاروی شدن، دانه دانه کردن، جوانه زدن، دانه زدن، پشمکندن، متبلور شدن، نقش کردن، حفر کردن، قبر کندن، دفن کردن، با خاک یکسان کردن، خراش دادن، له کردن، ویران کردن