ابداعی
licenseمعنی کلمه ابداعی
معنی واژه ابداعی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | ابتكاري، اختراعي | ||
انگلیسی | innovation, introduction, authorship, novation | ||
عربی | ابتكار، تجديد، ابتداع، فكرة جديدة، الحدث الأخير من، التعاون | ||
مرتبط | ابداع، بدعت، تغییر، نو اوری، چیز تازه، مقدمه، معرفی، معارفه، دیباچه، فاتحه، نویسندگی، تالیف و تصنیف، ابتکار، احدای، ایجاد، نوسازی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "ابداعی" در زبان فارسی به معنای "خلاق" یا "نوآورانه" استفاده میشود و از ریشه "ابداع" به معنای "ایجاد کردن" یا "نوآوری" گرفته شده است. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میکنم:
با رعایت این نکات و قواعد، میتوان از کلمه "ابداعی" به درستی و به طور مؤثر در نوشتار فارسی استفاده کرد. | ||
واژه | ابداعی | ||
معادل ابجد | 88 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
نوع | صفت | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی ابداعی | ||
پخش صوت |
منسوب به ابداع يا امور کلمه "ابداعی" در زبان فارسی به معنای "خلاق" یا "نوآورانه" استفاده میشود و از ریشه "ابداع" به معنای "ایجاد کردن" یا "نوآوری" گرفته شده است. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میکنم: تلفظ و نوشتار: کلمه "ابداعی" شامل سه بخش است: "ابداع" (ریشه)، "ی" (پسوند صفت ساز). در نوشتار باید همیشه به املای صحیح و دقیق توجه شود. نوع کلمه: "ابداعی" یک صفت است و به صفات و ویژگیها نسبت داده میشود. معمولاً برای توصیف ایدهها، آثار یا اشخاصی که خلاقانه عمل کردهاند، به کار میرود. مفرد و جمع: این کلمه به صورت مفرد استفاده میشود، ولی میتوان به شکل جمع "ابداعیها" نیز به کار برود. استفاده در جملات: این کلمه معمولاً قبل از اسم میآید و به آن ویژگی خلاقانه میدهد. مثلاً: "او یک راهحل ابداعی برای مشکل ارائه داد." عین عبارتها: در مواردی میتوان از عبارات مختلف نیز برای تأکید بر خلاقیت استفاده کرد، مانند "ایدههای ابداعی" یا "روشهای ابداعی". با رعایت این نکات و قواعد، میتوان از کلمه "ابداعی" به درستی و به طور مؤثر در نوشتار فارسی استفاده کرد.
ابداعي . اموري که مقارن ماده باشد و
آن دو گونه بود يکي ابداعي باشد با لذات
مانند مفارقات که مبادي اولي وجودند
و ديگر آنچه ابداعي بالحد باشد مانند
مقادير و اعداد . يا جسم ابداعي .
يا معلول ابداعي .
ابتكاري، اختراعي
innovation, introduction, authorship, novation
ابتكار، تجديد، ابتداع، فكرة جديدة، الحدث الأخير من، التعاون
ابداع، بدعت، تغییر، نو اوری، چیز تازه، مقدمه، معرفی، معارفه، دیباچه، فاتحه، نویسندگی، تالیف و تصنیف، ابتکار، احدای، ایجاد، نوسازی