تعصب
licenseمعنی کلمه تعصب
معنی واژه تعصب
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- خشكانديشي 2- حميت، غيرت 3- سختگيري 4- عصيبت 5- جانبداري، طرفداري، هواداري ( افراطي) 6- جانبداري كردن، حمايت كردن | ||
انگلیسی | prejudice, bias, bigotry, fanaticism, zeal, intolerance, zealotry, partiality, prepossession, preconception, intolerancy | ||
عربی | تحامل، تحيز، إجحاف، ضرر، تعصب، حكم مسبق، انحياز، محاباة، رأي مسبق، تغرض، خسارة، غرض، آذى، أجحف | ||
ترکی | Ön yargı | ||
فرانسوی | préjugé | ||
آلمانی | vorurteil | ||
اسپانیایی | prejuicio | ||
ایتالیایی | pregiudizio | ||
مرتبط | تبعیض، پیش داوری، غرض ورزی، غرض، قضاوت تبعیض امیز، پیشقدر، تمایل بیک طرف، سینه کش، سرسختی درعقیده، عمل تعصب امیز، کوته فکری، خرافات پرستی، غیرت، شوق، جانفشانی، حرارت، ذوق، عدم تحمل، نابردباری، طاقت فرسایی، نا توانی، هوا خواهی، شوق و اشتیاق، جانبداری، طرفداری، علاقه شدید به چیزی، ملیت، تصرف قبلی، اشغال قبلی، تمایل بیجهت، عقیدهاز قبل تشکیل شده، حضور پیش از وقت، تصدیق بلا تصور، عدم قبول | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "تعصب" به معنای پافشاری بر عقاید، ایدهها، یا گروههای خاص بدون توجه به دلایل منطقی یا واقعیتهای دیگر است. برای استفاده صحیح از این کلمه در جملات و متون فارسی، رعایت نکات زیر میتواند مفید باشد:
با رعایت این نکات، میتوانید به شکل بهتری از کلمه "تعصب" در نوشتار و گفتار فارسی استفاده کنید. | ||
واژه | تعصب | ||
معادل ابجد | 562 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | ta'assob | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی] | ||
مختصات | (تَ عَ صُّ) [ ع . ] | ||
آواشناسی | ta'assob | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی تعصب | ||
پخش صوت |
طرفداري و حمايت، جانبداري، حميت کلمه "تعصب" به معنای پافشاری بر عقاید، ایدهها، یا گروههای خاص بدون توجه به دلایل منطقی یا واقعیتهای دیگر است. برای استفاده صحیح از این کلمه در جملات و متون فارسی، رعایت نکات زیر میتواند مفید باشد: نحوه نوشتار: کلمه "تعصب" با "ت" از نوع تایی و "ع" از نوع عینی نوشته میشود. به هیچ عنوان نباید حروف را تغییر داد. نحوه استفاده: این کلمه معمولاً به عنوان یک اسم به کار میرود و معمولاً با صفاتی نظیر "زیاد"، "شدید"، یا "مفرط" به کار میرود. مثلاً: "تعصب شدید بر عقاید مذهبی." قیدهای مربوطه: هنگام استفاده از این کلمه، میتوان از قیدهای نظیر "به شدت"، "بدون منطق"، "غیر منطقی" و... استفاده کرد تا شدت و نوع تعصب را مشخص کند. مثلاً: "او به شدت نسبت به نظرات مخالف تعصب دارد." جملات معترضه: در جملات میتوان از ساختارهای معترضه استفاده کرد تا مفهوم تعصب بهتر منتقل شود. مثلاً: "تعصب، به ویژه زمانی که منجر به فراموش کردن منطق میشود، میتواند خطرناک باشد." با رعایت این نکات، میتوانید به شکل بهتری از کلمه "تعصب" در نوشتار و گفتار فارسی استفاده کنید.
1- خشكانديشي
2- حميت، غيرت
3- سختگيري
4- عصيبت
5- جانبداري، طرفداري، هواداري ( افراطي)
6- جانبداري كردن، حمايت كردن
prejudice, bias, bigotry, fanaticism, zeal, intolerance, zealotry, partiality, prepossession, preconception, intolerancy
تحامل، تحيز، إجحاف، ضرر، تعصب، حكم مسبق، انحياز، محاباة، رأي مسبق، تغرض، خسارة، غرض، آذى، أجحف
Ön yargı
préjugé
vorurteil
prejuicio
pregiudizio
تبعیض، پیش داوری، غرض ورزی، غرض، قضاوت تبعیض امیز، پیشقدر، تمایل بیک طرف، سینه کش، سرسختی درعقیده، عمل تعصب امیز، کوته فکری، خرافات پرستی، غیرت، شوق، جانفشانی، حرارت، ذوق، عدم تحمل، نابردباری، طاقت فرسایی، نا توانی، هوا خواهی، شوق و اشتیاق، جانبداری، طرفداری، علاقه شدید به چیزی، ملیت، تصرف قبلی، اشغال قبلی، تمایل بیجهت، عقیدهاز قبل تشکیل شده، حضور پیش از وقت، تصدیق بلا تصور، عدم قبول