ابریشمی
licenseمعنی کلمه ابریشمی
معنی واژه ابریشمی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | silky, silken, sericeous, silk | ||
عربی | حريري، ناعم، عذب، حلو | ||
ترکی | ipek | ||
فرانسوی | soie | ||
آلمانی | seide | ||
اسپانیایی | seda | ||
ایتالیایی | seta | ||
مرتبط | نرم، چاپلوسانه، ابریشم نما، ابریشم پوش، حریری، براق، صاف، مخملی، ابریشم | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "ابریشمی" در زبان فارسی به معنای چیزی است که از ابریشم ساخته شده یا خصوصیات ابریشم را دارد. این کلمه به عنوان صفت مورد استفاده قرار میگیرد و میتواند در توصیف محصولات، بافتها یا جنسهایی که لطافت و زیبایی خاصی دارند، به کار رود. قواعد فارسی و نگارشی برای "ابریشمی":
در کل، "ابریشمی" از کلمات رایج و زیبای زبان فارسی است که با دقت و توجه به قواعد نگارشی و دستوری میتواند به درستی مورد استفاده قرار گیرد. | ||
واژه | ابریشمی | ||
معادل ابجد | 563 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
تلفظ | 'abrišami | ||
نوع | صفت | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت نسبی، منسوب به ابریشم) ‹ابریشمین، ابریشمینه› | ||
آواشناسی | 'abriSami | ||
الگوی تکیه | WWWS | ||
شمارگان هجا | 4 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی ابریشمی | ||
پخش صوت |
منسوب به ابريشم . کلمه "ابریشمی" در زبان فارسی به معنای چیزی است که از ابریشم ساخته شده یا خصوصیات ابریشم را دارد. این کلمه به عنوان صفت مورد استفاده قرار میگیرد و میتواند در توصیف محصولات، بافتها یا جنسهایی که لطافت و زیبایی خاصی دارند، به کار رود. کلمات مرکب: "ابریشمی" از ترکیب کلمه "ابریشم" و پسوند صفت "-ی" ساخته شده است. در زبان فارسی، برای ایجاد صفت از اسم، از اینگونه پسوندها استفاده میشود. نحوه نگارش: کلمه "ابریشمی" به صورت جدا و همراه با مضاف الیه خود نوشته میشود. به عنوان مثال: "پارچه ابریشمی"، "لباس ابریشمی". نقش دستوری: این کلمه معمولاً به عنوان صفت در جملات مورد استفاده قرار میگیرد، مانند: هماهنگی: در جملات، لازم است که صفت با مضافالیه خود از نظر جنس و شمار هماهنگی داشته باشد. به عنوان مثال: در کل، "ابریشمی" از کلمات رایج و زیبای زبان فارسی است که با دقت و توجه به قواعد نگارشی و دستوری میتواند به درستی مورد استفاده قرار گیرد.
- 1 ابريشم فروش . - 2 ابريشم تاب .
- 3 (اسم) (مستحدث) غلافي از لاستيک و
مانند آن که براي حفظ از سرايت امراض
مقاربتي آلت رجوليت را بدان پوشانند
کاپوت . يا دستمال ابريشمي .
دستمال بافته از ابريشم .
silky, silken, sericeous, silk
حريري، ناعم، عذب، حلو
ipek
soie
seide
seda
seta
نرم، چاپلوسانه، ابریشم نما، ابریشم پوش، حریری، براق، صاف، مخملی، ابریشمقواعد فارسی و نگارشی برای "ابریشمی":