تقطیر
licenseمعنی کلمه تقطیر
معنی واژه تقطیر
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- چكاندن، چكانيدن، قطرهقطره چكاندن 2- جدا كردن (مادهفرار ازغير فرار)، عرق گرفتن، عرقگيري كردن | ||
انگلیسی | distillation | ||
عربی | التقطير، استقطار | ||
ترکی | damıtma | ||
فرانسوی | distillation | ||
آلمانی | destillation | ||
اسپانیایی | destilación | ||
ایتالیایی | distillazione | ||
مرتبط | عرقکشی، شیرهکشی، عصارهگیری | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "تقطیر" در زبان فارسی به معنای فرآیند جداسازی مایعات بر اساس نقاط جوش متفاوت آنها استفاده میشود و در متون علمی و فنی به کار میرود. در نگارش این کلمه و استفاده از آن، چند نکته وجود دارد:
با رعایت این نکات، میتوان از کلمه "تقطیر" بهخوبی در متون و محاورات فارسی استفاده کرد. | ||
واژه | تقطیر | ||
معادل ابجد | 719 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | taqtir | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی] | ||
مختصات | (تَ) [ ع . ] (مص م .) | ||
آواشناسی | taqtir | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی تقطیر | ||
پخش صوت |
- 1 چکانش ويتاختن - 2 بر پهلو افکندن کلمه "تقطیر" در زبان فارسی به معنای فرآیند جداسازی مایعات بر اساس نقاط جوش متفاوت آنها استفاده میشود و در متون علمی و فنی به کار میرود. در نگارش این کلمه و استفاده از آن، چند نکته وجود دارد: نحوه نوشتن: کلمه "تقطیر" به صورت صحیح به همین شکل نوشته میشود و هیچ نوع تغییر یا اصلاحی در حروف آن لازم نیست. استفاده در جملات: در جملاتی که "تقطیر" به کار میرود، باید دقت کرد که با کلمات دیگر به درستی ترکیب شود و از نظر ساختار جمله صحیح باشد. بهعنوان مثال: "تقطیر یکی از روشهای جداسازی مایعات است." نوشتار علمی: در نگارشهای علمی، باید دقت شود تا توضیحات مربوط به تقطیر و فرآیندهای آن به دقت ارائه شود. به عنوان مثال، میتوان به انواع تقطیر و کاربردهای آن اشاره کرد. پاسخ به پرسشها: در متون آموزشی، میتوان به سوالات مرتبط با تقطیر پاسخ داد و مفاهیم آن را توضیح داد. ترکیبهای مرتبط: در متون علمی، ممکن است ترکیبهای مرتبط با "تقطیر" همچون "تقطیر بخار"، "تقطیر امانی"، و "تقطیر خلا" نیز به کار رود که هرکدام باید بهدرستی تعریف شده و استفاده شوند. با رعایت این نکات، میتوان از کلمه "تقطیر" بهخوبی در متون و محاورات فارسی استفاده کرد.
- 1 (مصدر) چکانيدن . - 2 جدا کردن
ماده ء فرار جسمي از ماده ء غير فرار
آن بوسيله ء حرارت دادن . جمع : تقطيرات .
1- چكاندن، چكانيدن، قطرهقطره چكاندن
2- جدا كردن (مادهفرار ازغير فرار)، عرق گرفتن، عرقگيري كردن
distillation
التقطير، استقطار
damıtma
distillation
destillation
destilación
distillazione
عرقکشی، شیرهکشی، عصارهگیری