تلخی
licenseمعنی کلمه تلخی
معنی واژه تلخی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | xlat[اسم، مرارت، ناخوشي، ناگواري، بدخلقي | ||
متضاد | خوشي، شيريني خوشي، شيريني | ||
انگلیسی | bitterness, virulence, poignancy, gall, bitter | ||
عربی | مرارة، جعة مرة، الوجع | ||
ترکی | acılık | ||
فرانسوی | amertume | ||
آلمانی | bitterkeit | ||
اسپانیایی | amargura | ||
ایتالیایی | amarezza | ||
مرتبط | تندی، واگیری، خصومت، زهراگینی، حادی، تیزی، زنندگی، صفرا، زهره، گستاخی، زردآب، زخم پوست رفتگی، تلخ | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «تلخی» در زبان فارسی به معنای طعم نامطبوع و غیرشیرین است و در برخی موارد به معنای احساسات یا تجربیات ناخوشایند نیز به کار میرود. برای به کار بردن صحیح این کلمه و رعایت قواعد نگارشی، میتوان نکات زیر را مد نظر قرار داد:
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه «تلخی» به درستی و به زیبایی در نوشتهها و مکالمات خود استفاده کنید. | ||
واژه | تلخی | ||
معادل ابجد | 1040 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | talxi | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم، حاصل مصدر) | ||
آواشناسی | talxi | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی تلخی | ||
پخش صوت |
بد مزگي دارا بودن مزه ء غير مطبوع کلمه «تلخی» در زبان فارسی به معنای طعم نامطبوع و غیرشیرین است و در برخی موارد به معنای احساسات یا تجربیات ناخوشایند نیز به کار میرود. برای به کار بردن صحیح این کلمه و رعایت قواعد نگارشی، میتوان نکات زیر را مد نظر قرار داد: بکاربردن صحیح: «تلخی» به عنوان اسم، میتواند در جملات به طرق مختلف به کار رود. مثلا: ترکیبات وصفی: میتوان از این کلمه در ترکیبات وصفی نیز استفاده کرد. مانند: نحوه صرف: کلمه «تلخی» به صورت اسم مؤنث است و در جملات مربوطه باید به مؤنث بودن آن توجه شود. افعال همراه: معمولاً با افعالی که به احساسات و تجربیات ارتباط دارند، به کار میرود. مانند: با رعایت این نکات میتوانید از کلمه «تلخی» به درستی و به زیبایی در نوشتهها و مکالمات خود استفاده کنید.
مقابل شيريني . - 2 سختي بدي
مقابل خوشي : ((تلخي و خوشي و زشت و زيبا
بگذشت .)) (گلستان) - 3 ترشرويي
بد خلقي .
xlat[اسم، مرارت، ناخوشي، ناگواري، بدخلقي
خوشي، شيريني خوشي، شيريني
bitterness, virulence, poignancy, gall, bitter
مرارة، جعة مرة، الوجع
acılık
amertume
bitterkeit
amargura
amarezza
تندی، واگیری، خصومت، زهراگینی، حادی، تیزی، زنندگی، صفرا، زهره، گستاخی، زردآب، زخم پوست رفتگی، تلخ