تماس
licenseمعنی کلمه تماس
معنی واژه تماس
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- ارتباط، رابطه، مراوده 2- برخورد، تلاقي 3- لمس 4- مالش 5- پيوستگي، نزديكي 6- بسودن | ||
انگلیسی | contact, contiguity, tangency, osculation, communication, impact, contingence, going-on | ||
عربی | اتصل، مس، راجع، اتصال، التماس، تلامس، احتكاك، شخص محتك بإنسان، أداة لإحداث التلا مس | ||
ترکی | temas etmek | ||
فرانسوی | contact | ||
آلمانی | kontakt | ||
اسپانیایی | contacto | ||
ایتالیایی | contatto | ||
مرتبط | اتصال، قباله، مخابره، مجاورت، نزدیکی، وابستگی، ربط، حالت مماس، حالت جیبی، بوسه، اشتراک صفات، مخابرات، مکاتبه، ابلاغیه، ضربه، اصابت، اثر شدید، ضربت، ضرب، نزدیک شدن، ادامه | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "تماس" در زبان فارسی به معنای ارتباط یا ارتباط برقرار کردن با کسی استفاده میشود. در اینجا به چند قاعده و نکته نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "تماس" به درستی و به شیوهای مناسب استفاده کنید. | ||
واژه | تماس | ||
معادل ابجد | 501 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | tamās[s] | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی: تماسّ] | ||
مختصات | (تَ سّ) [ ع . ] (مص ل .) | ||
آواشناسی | tamAs | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی تماس | ||
پخش صوت |
يکديگر را بسودن، جماع کردن کلمه "تماس" در زبان فارسی به معنای ارتباط یا ارتباط برقرار کردن با کسی استفاده میشود. در اینجا به چند قاعده و نکته نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: نحوه نوشتن: کلمه "تماس" به صورت یک پارچه نوشته میشود و نیازی به فاصلهگذاری ندارد. کاربرد: این کلمه میتواند به عنوان اسم مورد استفاده قرار گیرد، مانند "تماس تلفنی" یا "تماس چهره به چهره". فعل مربوط: فعل مرتبط با "تماس"، "تماس گرفتن" است. به عنوان مثال: "لطفاً با او تماس بگیرید." ترکیبها: ممکن است "تماس" با دیگر کلمات ترکیب شود، مانند "تماس با مشتری" یا "تماس فوری". با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "تماس" به درستی و به شیوهای مناسب استفاده کنید.
1- ارتباط، رابطه، مراوده
2- برخورد، تلاقي
3- لمس
4- مالش
5- پيوستگي، نزديكي
6- بسودن
contact, contiguity, tangency, osculation, communication, impact, contingence, going-on
اتصل، مس، راجع، اتصال، التماس، تلامس، احتكاك، شخص محتك بإنسان، أداة لإحداث التلا مس
temas etmek
contact
kontakt
contacto
contatto
اتصال، قباله، مخابره، مجاورت، نزدیکی، وابستگی، ربط، حالت مماس، حالت جیبی، بوسه، اشتراک صفات، مخابرات، مکاتبه، ابلاغیه، ضربه، اصابت، اثر شدید، ضربت، ضرب، نزدیک شدن، ادامه