تند
licenseمعنی کلمه تند
معنی واژه تند
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | قيد، برقآسا، سريع، شتابان، باحرارت، داغ ، جلد، چابك، چالاك، فرز ، قاطع ، پرادويه، تيز، حاد ، خشن، قوي ، آتشمزاج، آتشينمزاج، تندخو، خشمگين، خشمناك، عصبي ، پررنگ، سير | ||
متضاد | كند، بطيء، آهسته آرام، تندخو، خوشخلق، سليم ك | ||
انگلیسی | spicy, steep, fast, sharp, harsh, pungent, rapid, rattling, hot, caustic, brisk, presto, quick, violent, bitter, snappy, peppery, acute, mercurial, acrimonious, virulent, abrupt, vehement, sour, acrid, rash, racy, nipping, sudden, biting, hasty, intensive, keen, snippy, tart, tempestuous, crusty, heady, arrowy, discourteous, headlong, inflammable, mordacious, prestissimo, rath, rathe, temerarious, transient, wing-footed, wrench | ||
عربی | حار، متبل، تابلي، كثير التوابل، بذيء، لاذع | ||
ترکی | hızlı | ||
فرانسوی | rapide | ||
آلمانی | schnell | ||
اسپانیایی | rápido | ||
ایتالیایی | veloce | ||
مرتبط | ادویه دار، معطر، زننده، ادویه زده، جالب، گزاف، سراشیب، سرازیر، سریع، فوری، تندرو، سریع السیر، سبک، تیز، نوک تیز، حاد، بران، هشیار، خشن، ناگوار، ناملایم، درشت، پر ادویه، گوشه دار، چابک، جانانه، خیلی تند، بشاش، داغ، گرم، پر حرارت، نیشدار، سوزش اور، هجوامیز، سرزنده و بشاش، سرزنده، با روح، زنده، فرز، شدید، قاهرانه، جابر، سخت، قوی، تلخ، جگرسوز، شیک، گاز گیر، جرقه دار، فلفلی، تند و تیز، فلفل دار، بحرانی، چالاک، متلون، سیمابی، جیوه دار، متغیر، بدخیم، کینه جو، مسری، زهراگین، ناگهانی، غیر منتظره، پرتگاه دار، بی خبر، با حرارت زیاد، غضبناک، ترش، مثل غوره، تند خو، گس، سوزاننده، دبش، بی پروا، عجول، بی احتیاط، با مزه، با نشاط، جلف، مهیج، دارای طعم اصلی، سرد، گزنده، ناگه، طعنه امیز، شتاب زده، دست پاچه، زود رس، متمرکز، تشدیدی، مشتاقانه، پرقوت، مشتاق، مایل، زیرک، مغرور، پست، ترش مزه، متلاطم، طوفانی، توفانی، پوسته مانند، مست کننده، عجول شدید، سرتیز، پیکانی، تیرمانند، تیردار، سهمی، بی ادبانه، بی ادب، بی نزاکت، سراسیمه، اتشگیر، شعله ور، التهاب پذیر، محترق، گاز انبری، سوز اور، محرق، پیش رس، بی باک، متهور، تصادفی، گذرا، زود گذر، فانی، نا پایدار، کوتاه، دارای پای پردار، اچار، اچار فرانسه، عمل تند و وحشیانه، چرخش، نقشه فریبنده | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "تند" در زبان فارسی یک صفت است و کاربردهای مختلفی دارد. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میکنیم:
با رعایت این نکات میتوانید به درستی از کلمه "تند" در نگارشهای خود استفاده کنید. | ||
واژه | تند | ||
معادل ابجد | 454 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | tond | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) | ||
مختصات | (تُ) (ص .) | ||
آواشناسی | tond | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی تند | ||
پخش صوت |
تيز، برنده ، بران کلمه "تند" در زبان فارسی یک صفت است و کاربردهای مختلفی دارد. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میکنیم: معنا: "تند" به معنای تیز، سریع، یا فعال است. از آن میتوان برای وصف سرعت حرکت، طعم غذا (مانند غذاهای تند)، و دیگر ویژگیها استفاده کرد. جنس و شمار: این کلمه در زبان فارسی به صورت صفت در مورد مذکر و مؤنث قابل استفاده است و در جمع نیز به شکل "تند" باقی میماند. مثلاً: ترکیب با دیگر واژهها: "تند" میتواند با دیگر کلمات ترکیب شود تا معانی جدیدی ایجاد کند. مانند: قواعد نگارشی: هنگام استفاده از "تند" در متن: با رعایت این نکات میتوانید به درستی از کلمه "تند" در نگارشهای خود استفاده کنید.
قيد، برقآسا، سريع، شتابان، باحرارت، داغ ، جلد، چابك، چالاك، فرز ، قاطع ، پرادويه، تيز، حاد ، خشن، قوي ، آتشمزاج، آتشينمزاج، تندخو، خشمگين، خشمناك، عصبي ، پررنگ، سير
كند، بطيء، آهسته آرام، تندخو، خوشخلق، سليم ك
spicy, steep, fast, sharp, harsh, pungent, rapid, rattling, hot, caustic, brisk, presto, quick, violent, bitter, snappy, peppery, acute, mercurial, acrimonious, virulent, abrupt, vehement, sour, acrid, rash, racy, nipping, sudden, biting, hasty, intensive, keen, snippy, tart, tempestuous, crusty, heady, arrowy, discourteous, headlong, inflammable, mordacious, prestissimo, rath, rathe, temerarious, transient, wing-footed, wrench
حار، متبل، تابلي، كثير التوابل، بذيء، لاذع
hızlı
rapide
schnell
rápido
veloce
ادویه دار، معطر، زننده، ادویه زده، جالب، گزاف، سراشیب، سرازیر، سریع، فوری، تندرو، سریع السیر، سبک، تیز، نوک تیز، حاد، بران، هشیار، خشن، ناگوار، ناملایم، درشت، پر ادویه، گوشه دار، چابک، جانانه، خیلی تند، بشاش، داغ، گرم، پر حرارت، نیشدار، سوزش اور، هجوامیز، سرزنده و بشاش، سرزنده، با روح، زنده، فرز، شدید، قاهرانه، جابر، سخت، قوی، تلخ، جگرسوز، شیک، گاز گیر، جرقه دار، فلفلی، تند و تیز، فلفل دار، بحرانی، چالاک، متلون، سیمابی، جیوه دار، متغیر، بدخیم، کینه جو، مسری، زهراگین، ناگهانی، غیر منتظره، پرتگاه دار، بی خبر، با حرارت زیاد، غضبناک، ترش، مثل غوره، تند خو، گس، سوزاننده، دبش، بی پروا، عجول، بی احتیاط، با مزه، با نشاط، جلف، مهیج، دارای طعم اصلی، سرد، گزنده، ناگه، طعنه امیز، شتاب زده، دست پاچه، زود رس، متمرکز، تشدیدی، مشتاقانه، پرقوت، مشتاق، مایل، زیرک، مغرور، پست، ترش مزه، متلاطم، طوفانی، توفانی، پوسته مانند، مست کننده، عجول شدید، سرتیز، پیکانی، تیرمانند، تیردار، سهمی، بی ادبانه، بی ادب، بی نزاکت، سراسیمه، اتشگیر، شعله ور، التهاب پذیر، محترق، گاز انبری، سوز اور، محرق، پیش رس، بی باک، متهور، تصادفی، گذرا، زود گذر، فانی، نا پایدار، کوتاه، دارای پای پردار، اچار، اچار فرانسه، عمل تند و وحشیانه، چرخش، نقشه فریبنده