تنه
licenseمعنی کلمه تنه
معنی واژه تنه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- اندام، بدن، بدنه، تن، تنه، جسم، هيكل | ||
متضاد | سر 1- ساقه، ساقه اصلي درخت، كنده، نون | ||
انگلیسی | trunk, body, stem, jostle, frame, stock, corpus, shove, bulk, push | ||
عربی | جذع، صندوق السيارة، قناة، حقيبة السيارة، ساق، بنطلون رياضي قصير، بدن، جسم إنسان، جسم الفيل، رأس، حقيبة كبيرة، صُندُوق | ||
ترکی | gövde | ||
فرانسوی | tronc | ||
آلمانی | stamm | ||
اسپانیایی | trompa | ||
ایتالیایی | tronco | ||
مرتبط | صندوق عقب، صندوق، شاه سیم، خرطوم فیل، لاشه، ساقه، ریشه، میله، گردنه، دنباله، هل، تکان، قاب، چارچوب، چهارچوب، اسکلت، ساختمان، موجودی، در انبار، سهم، قنداق، سرمایه، مجموعهای از نوشتجات، پرتاب، حجم، توده، اکثریت، اندازه، فشار، زور، فشار با سر، فشاربجلو | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "تنه" در زبان فارسی کاربردهای متفاوتی دارد و میتواند به معانی مختلفی اشاره کند. در ادامه به برخی از جنبههای نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه اشاره میشود:
با رعایت این موارد، میتوانید به طور صحیح و مؤثر از کلمه "تنه" در نوشتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | تنه | ||
معادل ابجد | 455 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | tane | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] | ||
مختصات | (تَ نِ) (اِ.) | ||
آواشناسی | tane | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی تنه | ||
پخش صوت |
تن و بدن انسان يا چيز ديگر کلمه "تنه" در زبان فارسی کاربردهای متفاوتی دارد و میتواند به معانی مختلفی اشاره کند. در ادامه به برخی از جنبههای نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه اشاره میشود: معنی و کاربرد: قواعد نوشتاری: نکات نگارشی: با رعایت این موارد، میتوانید به طور صحیح و مؤثر از کلمه "تنه" در نوشتار خود استفاده کنید.
1- اندام، بدن، بدنه، تن، تنه، جسم، هيكل
سر
1- ساقه، ساقه اصلي درخت، كنده، نون
trunk, body, stem, jostle, frame, stock, corpus, shove, bulk, push
جذع، صندوق السيارة، قناة، حقيبة السيارة، ساق، بنطلون رياضي قصير، بدن، جسم إنسان، جسم الفيل، رأس، حقيبة كبيرة، صُندُوق
gövde
tronc
stamm
trompa
tronco
صندوق عقب، صندوق، شاه سیم، خرطوم فیل، لاشه، ساقه، ریشه، میله، گردنه، دنباله، هل، تکان، قاب، چارچوب، چهارچوب، اسکلت، ساختمان، موجودی، در انبار، سهم، قنداق، سرمایه، مجموعهای از نوشتجات، پرتاب، حجم، توده، اکثریت، اندازه، فشار، زور، فشار با سر، فشاربجلو