جارحه
licenseمعنی کلمه جارحه
معنی واژه جارحه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | the venue | ||
عربی | مكان | ||
ترکی | saldırgan | ||
فرانسوی | offensant | ||
آلمانی | beleidigend | ||
اسپانیایی | ofensivo | ||
ایتالیایی | offensivo | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "جارحه" در زبان فارسی به معنای چیز یا موردی است که میتواند آسیب یا ضرر به کسی یا چیزی وارد کند. برای نگارش صحیح این واژه و استفاده درست از آن، میتوان به چند نکته توجه کرد:
در نهایت، توجه به بافت بیان و سیاق جملات نیز به استفاده صحیح از واژه "جارحه" کمک میکند. | ||
واژه | جارحه | ||
معادل ابجد | 217 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | jārehe | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: جارحَة، مؤنثِ جارح، جمع: جوارح] | ||
مختصات | (رِ حِ یا حَ) [ ع . جارحة ] | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی جارحه | ||
پخش صوت |
- 1 اندام - 2 خسمار - 3 جانور شکاري کلمه "جارحه" در زبان فارسی به معنای چیز یا موردی است که میتواند آسیب یا ضرر به کسی یا چیزی وارد کند. برای نگارش صحیح این واژه و استفاده درست از آن، میتوان به چند نکته توجه کرد: نحوه نوشتن: کلمه "جارحه" به همین شکل نوشته میشود و به دلیل وجود حروف خاص (ج، ر، ح) و ترکیبهای آن، دقت در نوشتن آن ضروری است. جنس واژه: "جارحه" یک اسم است و به طور خاص به اشیا یا مواردی اشاره دارد که تأثیر منفی دارند. قواعد ترکیبی: میتوان در جملات از "جارحه" در ترکیب با سایر واژهها استفاده کرد. مثلاً: "این دارو ممکن است جارحهای برای سلامتی شما باشد." نکات نگارشی: در متون رسمی و ادبی، باید به معنای دقیق واژه و قرارگیری آن در جمله توجه کرد تا ابهامی برای خواننده ایجاد نشود. در نهایت، توجه به بافت بیان و سیاق جملات نیز به استفاده صحیح از واژه "جارحه" کمک میکند.
- 4 کارد
-1 (اسم) مونث جارح جراحت کننده .
-2 (اسم) اسب ماده . جمع جوارح .
-3 اندام آدمي دست و اعضاي ديگر.
-4 جانور شکاري از مرغ (شکره) و سگو دد.
جمع جوارح .
the venue
مكان
saldırgan
offensant
beleidigend
ofensivo
offensivo