جدول
licenseمعنی کلمه جدول
معنی واژه جدول
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- طرح، نمودار 2- جو، جويبار، نهر | ||
انگلیسی | table, chart, schedule, list, diagram, tableau, kerb | ||
عربی | جدول، طاولة، منضدة، قائمة، تربيزة، تصنيف، تربيزة المكوة، لائحة، لعبة النرد، وضع على جدول الأعمال، أعد المائدة، جلس على المائدة، أجل، صنف | ||
ترکی | masa | ||
فرانسوی | tableau | ||
آلمانی | tisch | ||
اسپانیایی | mesa | ||
ایتالیایی | tavolo | ||
مرتبط | میز، فهرست، سفره، لوح، کوهمیز، نگاره، گرافیگ، ترسیم اماری، نقشه، برنامه، برنامه زمانی، جدول زمانی، صورت، سیاهه، شیار، ریز، نما، شکل هندسی، خط هندسی، تابلو، پرده نقاشی، دور نمای نقاشی، زنجیر، لبه پیاده رو، بازداشت، هویزه، عنان | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "جدول" در زبان فارسی دارای قواعد نگارشی و کاربردی خاصی است. در زیر به چند نکته در این زمینه اشاره میکنم:
این نکات به شما کمک میکند تا کلمه "جدول" را به درستی در نوشتار خود به کار ببرید. اگر سوالات بیشتری در این زمینه دارید، خوشحال میشوم کمک کنم. | ||
واژه | جدول | ||
معادل ابجد | 43 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | jadval | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی] | ||
مختصات | (جَ وَ) [ ع . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | jadval | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی جدول | ||
پخش صوت |
- 1 جوي جويک - 2 پکمال (خط کش) کلمه "جدول" در زبان فارسی دارای قواعد نگارشی و کاربردی خاصی است. در زیر به چند نکته در این زمینه اشاره میکنم: نوشتار: کلمه "جدول" به صورت "جدول" نوشته میشود و به هیچ عنوان نباید دچار تغییر فونت یا شکل خاصی شود. نوع کلمه: "جدول" اسم است و به معنی یک ساختار دو بعدی است که به طور معمول برای نمایش دادهها یا اطلاعات به کار میرود. جمعسازی: جمع "جدول" به صورت "جدولها" (غیررسمی: جدوال) است. در استفاده از جمع، حتماً از "ها" در انتها استفاده شود. کاربرد در جملات: استفاده از علائم نگارشی: در نوشتن جملات، در صورت نیاز به استفاده از "جدول" در وسط جمله، باید علائم نگارشی مانند کاما یا نقطه ویرگول در نظر گرفته شود. این نکات به شما کمک میکند تا کلمه "جدول" را به درستی در نوشتار خود به کار ببرید. اگر سوالات بیشتری در این زمینه دارید، خوشحال میشوم کمک کنم.
- 3 سميره (خط) - 4 پيچازه پيچازي
(اسم) -1 نهر کوچک جويک جويچه .
-2 جوي آب . -3 خطوطي که از طلا و
شنگرف و جز آن گردا گرد صفحه کشند.
-4 خطوط متوازي و متقاطع که منجمان در
حرکات کواکب کشند. -5 طرح نقشه .
-6 (سحر) صور مربع يا کثيرالاضلاع و يا
دايره که در آنها بانواع مختلف اسامي يا
علايم محاط بخطوط مرموز سحري مي نگاشتند.
-7 مربع يا مربع مستطيلي که بر کاغذ کشند
و آنرا توسط خطهاي عمودي و افقي موازي
بخانه هاي شطرنجي تقسيم کنند. -8 افزار
آهني که بدان خطوط کشند. جمع : جداول .
يا جدول شطرنجي . جدولي که خانه هاي
شطرنجي داشته باشد. يا جدول ضرب . جدولي
که در آن حاصل ضرب اعداد را نويسند.
1- طرح، نمودار
2- جو، جويبار، نهر
table, chart, schedule, list, diagram, tableau, kerb
جدول، طاولة، منضدة، قائمة، تربيزة، تصنيف، تربيزة المكوة، لائحة، لعبة النرد، وضع على جدول الأعمال، أعد المائدة، جلس على المائدة، أجل، صنف
masa
tableau
tisch
mesa
tavolo
میز، فهرست، سفره، لوح، کوهمیز، نگاره، گرافیگ، ترسیم اماری، نقشه، برنامه، برنامه زمانی، جدول زمانی، صورت، سیاهه، شیار، ریز، نما، شکل هندسی، خط هندسی، تابلو، پرده نقاشی، دور نمای نقاشی، زنجیر، لبه پیاده رو، بازداشت، هویزه، عنان