جفت
licenseمعنی کلمه جفت
معنی واژه جفت
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- زن، زوجه، زوج، همسر 2- جور 3- مانند، مثل 4- عديل، لنگه 5- بغل، كنار 6- مزدوج | ||
متضاد | تك، طاق، فرد | ||
انگلیسی | pair, placenta, coupling, couple, mate, double, match, twin, peer, tandem, afterbirth, dyad, cobber, cully, syzygy, team, twain, geminate, jugate | ||
عربی | زوج، اقتران، رتب زواج زوجين، رتب زوجا زوجا، ازدوج، إجتمع أزواجا، إلتقان أزواجا، ثنائي، زوجين، زوجان، زوج قرين، زوج من الحيوان | ||
ترکی | Çift | ||
فرانسوی | paire | ||
آلمانی | paar | ||
اسپانیایی | par | ||
ایتالیایی | paio | ||
مرتبط | زوج، زن و شوهر، نر و ماده، هر چيز دوجرئي، جور کردن و شدن، جفت جنین، مشیمه، اتصال، جفت شدگی، جفت کردن، جفت ساز، سرپیچ، دوتا، همسر، مات، رفیق، دوست، لنگه، دوسر، المثنی، تطابق، مسابقه، تطبیق، کبریت، حریف، دوقلو، توام، جوزا، هم شکمان، همتا، همشان، عضو مجلس اعیان، صاحب لقب اشرافی، دوپشته، قطار، دو اسبه، درشکه یا دوچرخه دو نفری، جنین، اثنوی، شماره دو، دوست صمیمی، قرین، ساده لوح، ادم گول خور، استقرار سه ستاره در خط مستقیم، تیم، گروه، دست، یک دستگاه، گروهه، چند قلو، دولا، روی هم قرار گرفته | ||
واژه | جفت | ||
معادل ابجد | 483 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | jaft | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) | ||
مختصات | (جَ) (اِ.) | ||
آواشناسی | joft | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی جفت | ||
پخش صوت |
جماعت مردم، عدد بسيار، همه
زوج، مقابل فرد، دوتاي، دو تا، دو لنگه
زوج، مقابل فرد، دوتاي، دو تا، دو لنگه
1- زن، زوجه، زوج، همسر
2- جور
3- مانند، مثل
4- عديل، لنگه
5- بغل، كنار
6- مزدوج
تك، طاق، فرد
pair, placenta, coupling, couple, mate, double, match, twin, peer, tandem, afterbirth, dyad, cobber, cully, syzygy, team, twain, geminate, jugate
زوج، اقتران، رتب زواج زوجين، رتب زوجا زوجا، ازدوج، إجتمع أزواجا، إلتقان أزواجا، ثنائي، زوجين، زوجان، زوج قرين، زوج من الحيوان
Çift
paire
paar
par
paio
زوج، زن و شوهر، نر و ماده، هر چيز دوجرئي، جور کردن و شدن، جفت جنین، مشیمه، اتصال، جفت شدگی، جفت کردن، جفت ساز، سرپیچ، دوتا، همسر، مات، رفیق، دوست، لنگه، دوسر، المثنی، تطابق، مسابقه، تطبیق، کبریت، حریف، دوقلو، توام، جوزا، هم شکمان، همتا، همشان، عضو مجلس اعیان، صاحب لقب اشرافی، دوپشته، قطار، دو اسبه، درشکه یا دوچرخه دو نفری، جنین، اثنوی، شماره دو، دوست صمیمی، قرین، ساده لوح، ادم گول خور، استقرار سه ستاره در خط مستقیم، تیم، گروه، دست، یک دستگاه، گروهه، چند قلو، دولا، روی هم قرار گرفته