جناح
licenseمعنی کلمه جناح
معنی واژه جناح
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- بال 2- سمت، سو، طرف 3- شاخه، فراكسيون، گروه | ||
انگلیسی | wing, flank, aisle, pinna, shoulder, foundation | ||
عربی | جناح، طيران، جناح المبنى، شىء كالجناح شكلا، ذراع الإنسان، منطقة نائية، الجناح من مبنى، جرح، طار، جنح، إخترق مستعينا بأجنحة، سقط طائرة، سدد الضربات، شق طريق بالطيران، ساعده على الطيران | ||
ترکی | cinnah | ||
فرانسوی | jinnah | ||
آلمانی | jinnah | ||
اسپانیایی | jinnah | ||
ایتالیایی | jinnah | ||
مرتبط | پره، شعبه، بال مانند، پهلو، تهیگاه، راهرو، برگچه، برگ اولیه شبیه پر، شانه، دوش، کتف، هر چیزی شبیه شانه، سفت | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "جناح" در زبان فارسی به معنای "طرف" یا "سوی" به کار میرود و ممکن است در زمینههای مختلف علمی، سیاسی یا اجتماعی مورد استفاده قرار گیرد. برای استفاده درست از این کلمه و نگارش آن، نکات زیر قابل توجه است:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "جناح" به درستی در نگارش خود استفاده کنید. | ||
واژه | جناح | ||
معادل ابجد | 62 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | je(a)nāh | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: جَناح، جمع: اجنِحَة] | ||
مختصات | (جُ) [ معر. ] (اِ.) | ||
آواشناسی | jenAh | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی جناح | ||
پخش صوت |
بال، دست، بازو، جانب، کرانه ، نفس چيزي کلمه "جناح" در زبان فارسی به معنای "طرف" یا "سوی" به کار میرود و ممکن است در زمینههای مختلف علمی، سیاسی یا اجتماعی مورد استفاده قرار گیرد. برای استفاده درست از این کلمه و نگارش آن، نکات زیر قابل توجه است: املا و تلفظ: "جناح" به صورت "ja-nāh" تلفظ میشود و املای صحیح آن همان "جناح" است. نحوه به کارگیری: این کلمه بیشتر در ترکیبهای خاص و عبارات استفاده میشود. به عنوان مثال: قواعد نحوی: "جناح" میتواند به عنوان اسم مورد استفاده قرار گیرد و معمولاً به صورت مفرد به کار میرود. در جملات میتوانید از آن به عنوان فاعل یا مفعول استفاده کنید. نکات نگارشی: با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "جناح" به درستی در نگارش خود استفاده کنید.
گروهي از هر چيز
گروهي از هر چيز
1- بال
2- سمت، سو، طرف
3- شاخه، فراكسيون، گروه
wing, flank, aisle, pinna, shoulder, foundation
جناح، طيران، جناح المبنى، شىء كالجناح شكلا، ذراع الإنسان، منطقة نائية، الجناح من مبنى، جرح، طار، جنح، إخترق مستعينا بأجنحة، سقط طائرة، سدد الضربات، شق طريق بالطيران، ساعده على الطيران
cinnah
jinnah
jinnah
jinnah
jinnah
پره، شعبه، بال مانند، پهلو، تهیگاه، راهرو، برگچه، برگ اولیه شبیه پر، شانه، دوش، کتف، هر چیزی شبیه شانه، سفت