جوهر
licenseمعنی کلمه جوهر
معنی واژه جوهر
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- اصل، ذات، عصاره، كنه، گوهر، گهر، ماهيت 2- چكيده، زبده 3- مركب | ||
متضاد | صورت | ||
انگلیسی | ink, substance, quintessence, heart, being, acid, juice, matter, marrow, quiddity | ||
عربی | حبر، مداد الحبار سائل | ||
ترکی | mürekkep | ||
فرانسوی | encre | ||
آلمانی | tinte | ||
اسپانیایی | tinta | ||
ایتالیایی | inchiostro | ||
مرتبط | ماده، جسم، مفاد، پنجمین و بالاترین عنصر وجود، عنصر پنجم یعنی 'اثیر' یا 'اتر'، قلب، دل، مرکز، ضمیر، رشادت، وجود، هستی، شخصیت، موجود زنده، فرتاش، حامض، بدجنسی، جوهر اسید، شیره، اب، شربت، اب میوه، موضوع، اهمیت، امر، مطلب، مغز، مغز استخوان، مخ، قسمت عمده، ماهیت، چیستی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "جوهر" در زبان فارسی به معنای مادهای است که برای نوشتن یا رنگآمیزی استفاده میشود. برای استفاده صحیح و نگارشی این کلمه، نکات زیر را در نظر داشته باشید:
توجه به این نکات میتواند به بهتر شدن نگارش و فهم مطلب کمک کند. | ||
واژه | جوهر | ||
معادل ابجد | 214 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | jo[w]har | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: جَوهر، معرب، مٲخوذ از پهلوی: gōhar] | ||
مختصات | (جُ هَ) [ معر. ] (اِ.) | ||
آواشناسی | jowhar | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی جوهر | ||
پخش صوت |
گوهر، کلمه "جوهر" در زبان فارسی به معنای مادهای است که برای نوشتن یا رنگآمیزی استفاده میشود. برای استفاده صحیح و نگارشی این کلمه، نکات زیر را در نظر داشته باشید: نحوه نوشتن: "جوهر" به صورت "جوهر" نوشته میشود و در نوشتار فارسی باید به املای صحیح آن توجه شود. جنس کلمه: "جوهر" یک اسم و مذکر است، بنابراین در جملات به عنوان یک اسم میتوان آن را مورد استفاده قرار داد. جمعسازی: جمع "جوهر" در فارسی "جوهرها" است. نقش در جمله: "جوهر" میتواند به عنوان فاعل، مفعول و یا قید در جمله به کار برود. به عنوان مثال: ترکیبات و عبارات: میتوان "جوهر" را در ترکیبات مختلف نیز استفاده کرد، مانند "جوهر رنگی" یا "جوهر چاپی". توجه به این نکات میتواند به بهتر شدن نگارش و فهم مطلب کمک کند.
هر سنگ که از آن منفعتي بر آيد همچون الماس و ياقوت و
لعل و امثال آن، موجود في نفسه
1- اصل، ذات، عصاره، كنه، گوهر، گهر، ماهيت
2- چكيده، زبده
3- مركب
صورت
ink, substance, quintessence, heart, being, acid, juice, matter, marrow, quiddity
حبر، مداد الحبار سائل
mürekkep
encre
tinte
tinta
inchiostro
ماده، جسم، مفاد، پنجمین و بالاترین عنصر وجود، عنصر پنجم یعنی 'اثیر' یا 'اتر'، قلب، دل، مرکز، ضمیر، رشادت، وجود، هستی، شخصیت، موجود زنده، فرتاش، حامض، بدجنسی، جوهر اسید، شیره، اب، شربت، اب میوه، موضوع، اهمیت، امر، مطلب، مغز، مغز استخوان، مخ، قسمت عمده، ماهیت، چیستی