چرکین
licenseمعنی کلمه چرکین
معنی واژه چرکین
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | آلوده، پلشت، پليد، چرك، چركآلود، ريمآلود، شوخگن، كثيف، ناپاك، نجس | ||
متضاد | پاكيزه، تميز | ||
انگلیسی | dirty, filthy, lousy, muddy, pushed | ||
عربی | قذر، وسخ، متسخ، داكن، حقير، عاق، دنيء، سافل، بذيء، عاصف، كثير الأخطاء، فاحش، ملوث، تلوث، اتسخ، لوث | ||
ترکی | kirli | ||
فرانسوی | sale | ||
آلمانی | schmutzig | ||
اسپانیایی | sucio | ||
ایتالیایی | sporco | ||
مرتبط | کثیف، پلید، زشت، چرک، پرخش، ژیژ، شپشو، پست، اکبیر، گلی، پر از گل، تیره، گل الود | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "چرکین" در زبان فارسی به معنای "کثیف" یا "نجس" است و به طور خاص به چیزی اشاره میکند که به دلیل کثیفی یا عدم نظافت زشت یا ناخوشایند به نظر میرسد. در زیر برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه آورده شده است:
به طور کلی، "چرکین" یک صفت است که در توصیف اشیاء، مکانها یا افراد به کار میرود و قوانین نگارشی مربوط به استفاده از آن در جملات مشابه سایر صفات فارسی است. | ||
واژه | چرکین | ||
معادل ابجد | 283 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | čerkin | ||
نوع | صفت | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت نسبی، منسوب به چرک) ‹چرکن› | ||
مختصات | (چِ) (ص نسب .) | ||
آواشناسی | Cerkin | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی چرکین | ||
پخش صوت |
-1 آنچه که چرک آلود و ناپاک باشد. کلمه "چرکین" در زبان فارسی به معنای "کثیف" یا "نجس" است و به طور خاص به چیزی اشاره میکند که به دلیل کثیفی یا عدم نظافت زشت یا ناخوشایند به نظر میرسد. در زیر برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه آورده شده است: نقطهگذاری: در جملات استفاده شده، لازم است که کلمه "چرکین" به درستی نقطهگذاری شود. برای مثال: "لباس من چرکین است." جنس و تعداد: این کلمه را میتوان به شکلهای مختلفی در زبان فارسی به کار برد. برای مثال: استفاده در جملات: کلمه "چرکین" معمولاً به عنوان صفت به کار میرود. برای مثال: "این بالش چرکین است." ترکیبها: کلمه "چرکین" میتواند در ترکیب با عبارات دیگر نیز به کار رود. به عنوان مثال: "چرکین و کثیف" یا "چرکین و زشت". به طور کلی، "چرکین" یک صفت است که در توصیف اشیاء، مکانها یا افراد به کار میرود و قوانین نگارشی مربوط به استفاده از آن در جملات مشابه سایر صفات فارسی است.
-2 زخمي که از آن چرک آيد.
آلوده، پلشت، پليد، چرك، چركآلود، ريمآلود، شوخگن، كثيف، ناپاك، نجس
پاكيزه، تميز
dirty, filthy, lousy, muddy, pushed
قذر، وسخ، متسخ، داكن، حقير، عاق، دنيء، سافل، بذيء، عاصف، كثير الأخطاء، فاحش، ملوث، تلوث، اتسخ، لوث
kirli
sale
schmutzig
sucio
sporco
کثیف، پلید، زشت، چرک، پرخش، ژیژ، شپشو، پست، اکبیر، گلی، پر از گل، تیره، گل الود