چسباندن
licenseمعنی کلمه چسباندن
معنی واژه چسباندن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | متصل كردن، وصل كردن، پيوند زدن، چسبانيدن | ||
انگلیسی | paste,attach,glue,stick,bind,fasten,agglutinate,cement,gum,sew on | ||
عربی | لصق، سدد ضربة قوية، كسا بمعجونة ما، معجون، عجينة، معجونة، عجينة الصق، ضربات عنيفة، ضرب، الماس الصناعي | ||
ترکی | yapıştırmak | ||
فرانسوی | pâte | ||
آلمانی | paste | ||
اسپانیایی | pegar | ||
ایتالیایی | impasto | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "چسباندن" به معنای متصل کردن یا پیوستن دو یا چند چیز به یکدیگر است. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه پرداخته میشود:
در نهایت، "چسباندن" یک فعل کاربردی و روزمره است که در شرایط مختلف میتواند به کار رود و یادآوری قواعد صحیح نگارشی و استفاده درست از آن، به وضوح و فهم بهتر متن کمک میکند. | ||
واژه | چسباندن | ||
معادل ابجد | 170 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
تلفظ | časbāndan | ||
نوع | مصدر | ||
ترکیب | (مصدر متعدی) ‹چسپانیدن، چسفانیدن، چسبانیدن› | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی چسباندن | ||
پخش صوت |
(چسبانيد چسباندخواهد چسبانيد کلمه "چسباندن" به معنای متصل کردن یا پیوستن دو یا چند چیز به یکدیگر است. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه پرداخته میشود: نوشتن صحیح: کلمه "چسباندن" به همین صورت و با هجی درست نوشته میشود. توجه کنید که این کلمه از ریشه "چسب" و پسوند "-اندن" تشکیل شده است. استفاده در جملات: "چسباندن" میتواند به عنوان فعل در جملات مختلف به کار رود. مثلاً: صرف فعل: این کلمه در زمانهای مختلف مانند گذشته، حال و آینده صرف میشود. برای نمونه: معانی مختلف: "چسباندن" میتواند معانی متفاوتی داشته باشد، از جمله متصل کردن اشیا، ایجاد رابطه یا پیوند میان افراد یا اشیا و حتی در زبان مجازی برای اشاره به چسباندن دو یا چند مفهوم. نکات نگارشی: در نوشتن، به نکات زیر توجه کنید: در نهایت، "چسباندن" یک فعل کاربردی و روزمره است که در شرایط مختلف میتواند به کار رود و یادآوری قواعد صحیح نگارشی و استفاده درست از آن، به وضوح و فهم بهتر متن کمک میکند.
بچسبان چسباننده چسبانيده
لازم : چسبيدن) متصل کردن دو چيز بهم
پيوستن دو چيز بيکديگر.
چسبانيدن
متصل كردن، وصل كردن، پيوند زدن، چسبانيدن
paste,attach,glue,stick,bind,fasten,agglutinate,cement,gum,sew on
لصق، سدد ضربة قوية، كسا بمعجونة ما، معجون، عجينة، معجونة، عجينة الصق، ضربات عنيفة، ضرب، الماس الصناعي
yapıştırmak
pâte
paste
pegar
impasto