چشمه
licenseمعنی کلمه چشمه
معنی واژه چشمه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- آبجاي، افراس، سلسبيل، عين، كوثر، ينبوع 2- اصل، مبدا، منبع، منشا 3- سوراخ ريز، منفذ 4- مايه 5- نوع، قسم، نمونه 6- دهانه، سوراخ 7- معدن | ||
انگلیسی | source, spring, fountain, well, mesh, fount, opening, mineral spring, font, springhead, wellhead | ||
عربی | مصدر، منبع، سبب، منشأ، أصل، باب | ||
ترکی | Çeşme | ||
فرانسوی | fontaine | ||
آلمانی | brunnen | ||
اسپانیایی | fuente | ||
ایتالیایی | fontana | ||
مرتبط | منشاء، خاستگاه، مایه، بهار، فصل بهار، فنر، حالت فنری، سر چشمه، فواره، مخزن، عین، چاه، خیر، ابده، دوات، رو آمدن آب و مایع، شبکه، بافته، سوراخ تور پشه بند، افتتاح، گشایش، بازکردن، خانواده حروف، حوض غسل تعمید، ذوب، ظرف مخصوص نگه داری اب مقدس، سراب، سر دیوار، سرچاه نفت | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "چشمه" در زبان فارسی به چند صورت و در معانی مختلف به کار میرود. در اینجا برخی از قواعد نگارشی و دستوری مربوط به کلمه "چشمه" را بررسی میکنیم:
با رعایت این نکات، میتوانید کلمه "چشمه" را به درستی و موثر در نوشتار خود به کار ببرید. | ||
واژه | چشمه | ||
معادل ابجد | 348 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | češme | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) | ||
مختصات | (چَ مِ یا چَ مَ) [ په . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | CeSme | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی چشمه | ||
پخش صوت |
جائي که آنجا آب جوشد و روان شود کلمه "چشمه" در زبان فارسی به چند صورت و در معانی مختلف به کار میرود. در اینجا برخی از قواعد نگارشی و دستوری مربوط به کلمه "چشمه" را بررسی میکنیم: نکته نگارشی: موارد استفاده: ترکیبها: جمع و مفرد: با رعایت این نکات، میتوانید کلمه "چشمه" را به درستی و موثر در نوشتار خود به کار ببرید.
1- آبجاي، افراس، سلسبيل، عين، كوثر، ينبوع
2- اصل، مبدا، منبع، منشا
3- سوراخ ريز، منفذ
4- مايه
5- نوع، قسم، نمونه
6- دهانه، سوراخ
7- معدن
source, spring, fountain, well, mesh, fount, opening, mineral spring, font, springhead, wellhead
مصدر، منبع، سبب، منشأ، أصل، باب
Çeşme
fontaine
brunnen
fuente
fontana
منشاء، خاستگاه، مایه، بهار، فصل بهار، فنر، حالت فنری، سر چشمه، فواره، مخزن، عین، چاه، خیر، ابده، دوات، رو آمدن آب و مایع، شبکه، بافته، سوراخ تور پشه بند، افتتاح، گشایش، بازکردن، خانواده حروف، حوض غسل تعمید، ذوب، ظرف مخصوص نگه داری اب مقدس، سراب، سر دیوار، سرچاه نفت