اجتماع کردن
license
98
1667
100
معنی کلمه اجتماع کردن
معنی واژه اجتماع کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | forgather, congregate, gather, socialization | ||
عربی | سامح | ||
مرتبط | فراهم امدن، گرد امدن، جمع شدن، جمع کردن، گرد اوری کردن، بزرگ شدن | ||
واژه | اجتماع کردن | ||
معادل ابجد | 789 | ||
تعداد حروف | 10 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی اجتماع کردن | ||
پخش صوت |
گرد آمدن انجمن کردن
(مصدر) فراهم آمدن انجمن
کردن با گروهي در يکجا گرد آمدن .
forgather, congregate, gather, socialization
سامح
فراهم امدن، گرد امدن، جمع شدن، جمع کردن، گرد اوری کردن، بزرگ شدن