اجتماعی
licenseمعنی کلمه اجتماعی
معنی واژه اجتماعی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- مدني 2- جمعي، همگاني 3- معاشرتي | ||
متضاد | انفرادي | ||
انگلیسی | social, public, collective, civic, ecclesiastic, republican, social-minded | ||
عربی | اجتماعي، أنيس، تناسلي | ||
ترکی | sosyal | ||
فرانسوی | sociale | ||
آلمانی | sozial | ||
اسپانیایی | social | ||
ایتالیایی | sociale | ||
مرتبط | دسته جمعی، تفریحی، معاشرتی، انسی، وابسته بجامعه، عمومی، همگانی، ملی، همگان، اشکار، جمعی، اشتراکی، انبوه، بهم پیوسته، مشاع، مدنی، شهری، مربوط به کلیسا، جمهوری، جمهوری خواه، گروهی، دارای عقیده سوسیالیستی، دارای افکار اجتماعی، در فکر جامعه، اجتماع | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "اجتماعی" به عنوان یک صفت در زبان فارسی به کار میرود و در زمینههایی از جمله علوم اجتماعی، روانشناسی، و مسائل فرهنگی و اقتصادی استفاده میشود. در زیر نکاتی دربارهٔ استفاده و نگارش این کلمه آورده شده است:
با توجه به این نکات، میتوان کلمه "اجتماعی" را به درستی در متنهای فارسی به کار برد. | ||
واژه | اجتماعی | ||
معادل ابجد | 525 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
تلفظ | 'ejtemā'i | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت نسبی، منسوب به اجتماع) [عربی. فارسی] | ||
مختصات | ( ~.) [ ع - فا. ] (ص نسب .) | ||
آواشناسی | 'ejtemA'i | ||
الگوی تکیه | WWWS | ||
شمارگان هجا | 4 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی اجتماعی | ||
پخش صوت |
- 1 گروهي مردمي چپيرگي کلمه "اجتماعی" به عنوان یک صفت در زبان فارسی به کار میرود و در زمینههایی از جمله علوم اجتماعی، روانشناسی، و مسائل فرهنگی و اقتصادی استفاده میشود. در زیر نکاتی دربارهٔ استفاده و نگارش این کلمه آورده شده است: نحوه نوشتن: کلمه "اجتماعی" با حرف "ا" آغاز میشود و به صورت زیر نوشته میشود: اجتماعی. مفاهیم مرتبط: "اجتماعی" به مفاهیمی مانند روابط اجتماعی، رفتار اجتماعی، ساختارهای اجتماعی و... اشاره دارد. نحوه ترکیب: جنس و عدد: کلمه "اجتماعی" مختص به جنس خاصی نیست و در هر دو صورت مفرد و جمع به کار میرود: مثلاً "مسائل اجتماعی" و "مسئولیتهای اجتماعی". با توجه به این نکات، میتوان کلمه "اجتماعی" را به درستی در متنهای فارسی به کار برد.
- 2 خوگر دمساز
(صفت) منسوب به اجتماع مقابل
فردي . - 1 کاري که به اجتماع و به
همگان بستگي داشته باشد آنچه مربوط
بگروهي باشد که با هم زندگي ميکنند
مانند مو ء سسات فرهنگي بهداشتي
اقتصادي سياسي تعاوني و مانند آنها.
- 2 کسي که با آداب و رسوم همگاني آشنا
و دمساز است . - 3 طرفدار اجتماع
سوسياليست . يا کارهاي اجتماعي .
کارهايي که بسود اجتماع مردم صورت
ميگيرد .
1- مدني
2- جمعي، همگاني
3- معاشرتي
انفرادي
social, public, collective, civic, ecclesiastic, republican, social-minded
اجتماعي، أنيس، تناسلي
sosyal
sociale
sozial
social
sociale
دسته جمعی، تفریحی، معاشرتی، انسی، وابسته بجامعه، عمومی، همگانی، ملی، همگان، اشکار، جمعی، اشتراکی، انبوه، بهم پیوسته، مشاع، مدنی، شهری، مربوط به کلیسا، جمهوری، جمهوری خواه، گروهی، دارای عقیده سوسیالیستی، دارای افکار اجتماعی، در فکر جامعه، اجتماع