چنگی
licenseمعنی کلمه چنگی
معنی واژه چنگی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- چنگنواز، 2- ساززن، خنياگر، مطرب | ||
انگلیسی | harp, grip, lyre, claw, clutch, nail, grapple, paw, grapnel, gripe, pad, trombone, congratulations | ||
عربی | قيثار، عزف قيثارا، ضرب على وتر واحد، القيثارة | ||
ترکی | kavramak | ||
فرانسوی | poignée | ||
آلمانی | griff | ||
اسپانیایی | agarre | ||
ایتالیایی | presa | ||
مرتبط | چنگ، غربال، الک، سرند، گریپ، نهر کوچک، چنگ زنی، نزله وبایی نای، ادراک و دریافت، پنجه، چنگال، ناخن، سرپنجه جانوران، سر چنگ، کلاچ، کلاج، وضع دشوار، میخ، میخ سرپهن، سم، قلاب، گلاویزی، دست بگریبانی، پا، دست، چنگک یا قلاب کشتی، چنگک، قلاب چند شاخهای، لنگر، گله، شکایت، گیر، تسلط، درد سخت، لایی، دفترچه یادداشت، لایه، تشک، پشتی، ترومبون، شیپور قدیمی، شیپور دارای قسمت میانی متحرک | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "چنگی" در زبان فارسی میتواند معانی مختلفی داشته باشد و بسته به نوع استفاده، قواعد مختلفی برای نگارش و به کارگیری آن وجود دارد. در زیر به برخی از نکات و قواعد نگارشی مرتبط با کلمه "چنگی" اشاره میشود:
با رعایت این نکات میتوانید از "چنگی" به درستی در متون فارسی استفاده کنید. | ||
واژه | چنگی | ||
معادل ابجد | 83 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | čangi | ||
نوع | صفت | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (اسم، صفت نسبی، منسوب به چنگ) [قدیمی] | ||
مختصات | (چَ)(ص نسب .) | ||
آواشناسی | Cangi | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی چنگی | ||
پخش صوت |
- 1 آنکه چنگ نوازد چنگ زن . کلمه "چنگی" در زبان فارسی میتواند معانی مختلفی داشته باشد و بسته به نوع استفاده، قواعد مختلفی برای نگارش و به کارگیری آن وجود دارد. در زیر به برخی از نکات و قواعد نگارشی مرتبط با کلمه "چنگی" اشاره میشود: معنا: "چنگی" میتواند به معنای مربوط به ساز "چنگ" باشد یا به معنای به وجود آمدن یک حالت یا وضعیت خاص در یک زمینه خاص به کار رود. جنسیت: در متون فارسی، همواره باید به هماهنگی جنسیت کلمات توجه کرد. مثلاً اگر "چنگی" به عنوان صفت به کار رود، باید با اسم مورد نظر هماهنگ باشد. جملات و ساختار: در استفاده از "چنگی" در جملات، به ساختار جمله و ترتیب اجزا توجه شود. به عنوان مثال: نحوهی نوشتار: "چنگی" باید به صورت صحیح و بدون خطاهای املایی نوشته شود. به عنوان مثال، از نوشتن آن به صورت "چنگیی" یا "چنگی" به صورت جدا پرهیز کنید. به کارگیری ترکیبات: "چنگی" میتواند در ترکیبات مختلف به کار رود. مثلاً: با رعایت این نکات میتوانید از "چنگی" به درستی در متون فارسی استفاده کنید.
- 2 مطرب خنيا گر .
1- چنگنواز،
2- ساززن، خنياگر، مطرب
harp, grip, lyre, claw, clutch, nail, grapple, paw, grapnel, gripe, pad, trombone, congratulations
قيثار، عزف قيثارا، ضرب على وتر واحد، القيثارة
kavramak
poignée
griff
agarre
presa
چنگ، غربال، الک، سرند، گریپ، نهر کوچک، چنگ زنی، نزله وبایی نای، ادراک و دریافت، پنجه، چنگال، ناخن، سرپنجه جانوران، سر چنگ، کلاچ، کلاج، وضع دشوار، میخ، میخ سرپهن، سم، قلاب، گلاویزی، دست بگریبانی، پا، دست، چنگک یا قلاب کشتی، چنگک، قلاب چند شاخهای، لنگر، گله، شکایت، گیر، تسلط، درد سخت، لایی، دفترچه یادداشت، لایه، تشک، پشتی، ترومبون، شیپور قدیمی، شیپور دارای قسمت میانی متحرک