حالت
licenseمعنی کلمه حالت
معنی واژه حالت
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- حال، كيفيت، مورد، وضعيت، چگونگي، وضع 2- جنبه، بعد 3- طبيعت، هيئت 4- نهج 5- وجد، خلسه 6- چين، شكن | ||
انگلیسی | state, case, condition, situation, mood, expression, status, posture, stance, attitude, pose, disposition, vein, standing, self, trim, predicament, fettle, grain, speed, estate, temper, temperament, state of | ||
عربی | دولة، حالة، أبهة، عظمة، إحدى الولايات الأميركية، طبقة إجتماعية، بذخ، ولاية، أعلن، صرح، وضح، قال، عين، قرر، بسط، صاغ، عرض، حكومي، رسمي | ||
ترکی | durumu | ||
فرانسوی | état de | ||
آلمانی | zustand von | ||
اسپانیایی | estado de | ||
ایتالیایی | stato di | ||
مرتبط | دولت، ایالت، کشور، استان، جمهوری، پرونده، محفظه، قضیه، قاب، وضعیت، شرط، چگونگی، روزگار، موقعیت، جا، حوصله، وجه، مزاج، مشرب، بیان، عبارت، ابراز، تجلی، قیافه، مقام، شان، پز، طرز ایستادن یا قرار گرفتن، طرز ایستادن، ایستایش، گرایش، طرز برخورد، روش و رفتار، هیئت، قیافهگیری برای عکسبرداری، خواست، تمایل، سرشت، ورید، رگه، سیاهرگ، روش، سابقه، ساختمان، نفس، نفس خود، شخصیت، مخمصه، وضع نامساعد، وضع خطرناک، یونجه، نظم و ترتیب، دانه، غله، حبوبات، ذره، جو، سرعت، شتاب، تندی، میزان شتاب، کامیابی، املاک، ملک، اموال، دارایی، دسته، خوی، طبع، خو، قلق، فطرت، حال | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "حالت" در زبان فارسی به معنای وضع، وضعیت یا شرایط خاصی است که یک چیز یا فرد در آن قرار دارد. در اینجا به برخی از نکات و قواعد نگارشی و دستوری مرتبط با کلمه "حالت" اشاره میکنم:
با رعایت این نکات، میتوان به شکل مناسبی از کلمه "حالت" در نوشتار و گفتار استفاده کرد. | ||
واژه | حالت | ||
معادل ابجد | 439 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | hālat | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: حالة، جمع: حالات] | ||
مختصات | (لَ) [ ع . حالة ] (اِ.) | ||
آواشناسی | hAlat | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی حالت | ||
پخش صوت |
وضع، شان، طريقه کلمه "حالت" در زبان فارسی به معنای وضع، وضعیت یا شرایط خاصی است که یک چیز یا فرد در آن قرار دارد. در اینجا به برخی از نکات و قواعد نگارشی و دستوری مرتبط با کلمه "حالت" اشاره میکنم: نحوه استفاده: "حالت" میتواند به عنوان یک اسم در جملات استفاده شود. مثلاً: نوع ترکیب: "حالت" معمولاً میتواند با صفاتی مانند "خوب"، "بد"، "عادی" و ... ترکیب شود. مثلاً: حالتهای مختلف: "حالت" میتواند به صورتهای مختلفی مانند حالتهای جسمی، روحی، اجتماعی و ... اشاره کند. در این موارد لازم است مشخص شود که به کدام حالت اشاره میشود. حالتهای زبانی: در زبان فارسی، "حالت" ممکن است به مفاهیم نحوی و زبانی نیز اشاره کند، مانند حالتهای فاعلی، مفعولی و ... قیدهای مرتبط: هنگام استفاده از "حالت"، ممکن است نیاز به قیدهایی باشد که نوع یا شدت حالت را توصیف کنند. برای مثال: با رعایت این نکات، میتوان به شکل مناسبی از کلمه "حالت" در نوشتار و گفتار استفاده کرد.
1- حال، كيفيت، مورد، وضعيت، چگونگي، وضع
2- جنبه، بعد
3- طبيعت، هيئت
4- نهج
5- وجد، خلسه
6- چين، شكن
state, case, condition, situation, mood, expression, status, posture, stance, attitude, pose, disposition, vein, standing, self, trim, predicament, fettle, grain, speed, estate, temper, temperament, state of
دولة، حالة، أبهة، عظمة، إحدى الولايات الأميركية، طبقة إجتماعية، بذخ، ولاية، أعلن، صرح، وضح، قال، عين، قرر، بسط، صاغ، عرض، حكومي، رسمي
durumu
état de
zustand von
estado de
stato di
دولت، ایالت، کشور، استان، جمهوری، پرونده، محفظه، قضیه، قاب، وضعیت، شرط، چگونگی، روزگار، موقعیت، جا، حوصله، وجه، مزاج، مشرب، بیان، عبارت، ابراز، تجلی، قیافه، مقام، شان، پز، طرز ایستادن یا قرار گرفتن، طرز ایستادن، ایستایش، گرایش، طرز برخورد، روش و رفتار، هیئت، قیافهگیری برای عکسبرداری، خواست، تمایل، سرشت، ورید، رگه، سیاهرگ، روش، سابقه، ساختمان، نفس، نفس خود، شخصیت، مخمصه، وضع نامساعد، وضع خطرناک، یونجه، نظم و ترتیب، دانه، غله، حبوبات، ذره، جو، سرعت، شتاب، تندی، میزان شتاب، کامیابی، املاک، ملک، اموال، دارایی، دسته، خوی، طبع، خو، قلق، فطرت، حال