حبه
licenseمعنی کلمه حبه
معنی واژه حبه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- دانه، يكحب، يكدانه 2- اندكي، قليلي، كمي، يكذره 3- تگرگ 4- واحدوزن، نيمتسو، نيم طوج | ||
انگلیسی | berry, grain, bean, cubes | ||
عربی | حبة، الثمرة اللبية، جنى ثمر، التوت | ||
ترکی | hap | ||
فرانسوی | pilule | ||
آلمانی | pille | ||
اسپانیایی | píldora | ||
ایتالیایی | pillola | ||
مرتبط | توت، سته، حب، تخم ماهی، غله، حبوبات، ذره، جو، لوبیا، باقلا، چیز کم ارزش و جزئی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "حبه" در زبان فارسی به معنای "دانه" یا "قطعه" است و معمولاً در ترکیباتی مانند "حبه قند" یا "حبه انگور" به کار میرود. برای استفاده درست از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی، موارد زیر قابل توجه است:
در نهایت، با رعایت این اصول، میتوانید از کلمه "حبه" به درستی و به طور مؤثر در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | حبه | ||
معادل ابجد | 15 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | habbe | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: حبَّة] | ||
مختصات | (حَ بِّ) [ ع . حبة ] (اِ.) | ||
آواشناسی | habbe | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی حبه | ||
پخش صوت |
دانه ، يک تخم کلمه "حبه" در زبان فارسی به معنای "دانه" یا "قطعه" است و معمولاً در ترکیباتی مانند "حبه قند" یا "حبه انگور" به کار میرود. برای استفاده درست از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی، موارد زیر قابل توجه است: نقطهگذاری: هنگام استفاده از "حبه" در جملات، لازم است که بر اساس ساختار جمله، از نقطهگذاری صحیح استفاده شود. به عنوان مثال: "من یک حبه قند به چای اضافه کردم." قید کردن صفات: در زمان توصیف یا تعیین صفات برای "حبه"، باید از صفات مناسب استفاده کنید. مانند: "حبه بزرگ"، "حبه شیرین" و غیره. تطابق جنس و تعداد: در زبان فارسی، واژه "حبه" مؤنث و مفرد است. بنابراین، اگر بخواهید از این کلمه در جمع استفاده کنید، باید به شکل "حبهها" تغییر دهید. استفاده در متون ادبی و نوشتاری: در متون ادبی میتوان از "حبه" به عنوان نماد یا تشبیه نیز استفاده کرد. مثلاً: "عشق او چون حبهای در دل من نشسته است." در نهایت، با رعایت این اصول، میتوانید از کلمه "حبه" به درستی و به طور مؤثر در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.
1- دانه، يكحب، يكدانه
2- اندكي، قليلي، كمي، يكذره
3- تگرگ
4- واحدوزن، نيمتسو، نيم طوج
berry, grain, bean, cubes
حبة، الثمرة اللبية، جنى ثمر، التوت
hap
pilule
pille
píldora
pillola
توت، سته، حب، تخم ماهی، غله، حبوبات، ذره، جو، لوبیا، باقلا، چیز کم ارزش و جزئی