حرص
licenseمعنی کلمه حرص
معنی واژه حرص
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | آز، آزمندي، شره، طمع، طمعكاري، ولع، افزونخواهي، زيادهطلبي، زيادتطلبي ، جوش، خودخوري ، ميل شديد ، عصبانيت، غصب، خشم | ||
متضاد | قناعت قناعت 1- ميل شديد 2- عصبانيت، غصب، خشم | ||
انگلیسی | greed, avarice, avidity, esurience | ||
عربی | جشع، طمع، شره | ||
ترکی | açgözlülük | ||
فرانسوی | avidité | ||
آلمانی | gier | ||
اسپانیایی | codicia | ||
ایتالیایی | avidità | ||
مرتبط | از، خست، زیادهجویی، پر خوری، اشتیاق، ازمندی، جوع، گرسنگی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "حرص" در زبان فارسی به معنی اشتیاق و تمایل شدید به چیزی است، به ویژه در زمینههای مالی و مادی. برای استفاده صحیح و مؤثر از این کلمه در نوشتار و گفتار، رعایت برخی قواعد نگارشی و زبانی ضروری است:
با رعایت این نکات، میتوان به شکل بهتری از کلمه "حرص" در نوشتار و گفتار استفاده کرد. | ||
واژه | حرص | ||
معادل ابجد | 298 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | hers | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی] | ||
مختصات | (حِ) [ ع . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | hers | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی حرص | ||
پخش صوت |
ولع، طمع، آرزو، هوا، زيادت جويي، حريصي کلمه "حرص" در زبان فارسی به معنی اشتیاق و تمایل شدید به چیزی است، به ویژه در زمینههای مالی و مادی. برای استفاده صحیح و مؤثر از این کلمه در نوشتار و گفتار، رعایت برخی قواعد نگارشی و زبانی ضروری است: استفاده درست از کلمه: "حرص" معمولاً به عنوان اسم استفاده میشود. مانند "حرص بر مال". مشتقات: کلمه "حرص" دارای مشتقات و ترکیبات مختلفی است. مثلاً "حرص ورزیدن" به معنی اراده و تلاش شدید برای به دست آوردن چیزی. ساخت جملات: هنگام استفاده از "حرص" در جملات، میتوان از آن در قالبهای مختلف استفاده کرد: نکات نگارشی: با رعایت این نکات، میتوان به شکل بهتری از کلمه "حرص" در نوشتار و گفتار استفاده کرد.
آز، آزمندي، شره، طمع، طمعكاري، ولع، افزونخواهي، زيادهطلبي، زيادتطلبي ، جوش، خودخوري ، ميل شديد ، عصبانيت، غصب، خشم
قناعت قناعت
1- ميل شديد
2- عصبانيت، غصب، خشم
greed, avarice, avidity, esurience
جشع، طمع، شره
açgözlülük
avidité
gier
codicia
avidità
از، خست، زیادهجویی، پر خوری، اشتیاق، ازمندی، جوع، گرسنگی