حریص
licenseمعنی کلمه حریص
معنی واژه حریص
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | قيد، آزمند، آزور، پرآز، پرحرص، پرطمع، رژد، طماع، طمعكار، زيادهطلب، زيادهخواه ، گرسنهچشم، ولوع ، علاقهمند، مشتاق ، مولع | ||
متضاد | قانع چشم و دل سير 1- علاقهمند، مشتاق 2- مولع | ||
انگلیسی | greedy,voracious,eager,avaricious,hungry,avid,fierce,esurient,perfervid,self-covetous,sharp-set | ||
عربی | طماع | ||
ترکی | aç gözlü | ||
فرانسوی | cupide | ||
آلمانی | gierig | ||
اسپانیایی | avaro | ||
ایتالیایی | avido | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "حریص" به معنای شخصی است که به شدت طالب چیزی باشد و در فارسی به عنوان صفت مورد استفاده قرار میگیرد. در ادامه برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه ارائه میشود:
در کل، کلمه "حریص" به خوبی در نگارش فارسی قابل استفاده است و با رعایت قواعد نگارشی، معنا و مفهوم واضحی را منتقل میکند. | ||
واژه | حریص | ||
معادل ابجد | 308 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | haris | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [عربی] | ||
مختصات | (حَ) [ ع . ] (ص .) | ||
آواشناسی | haris | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی حریص | ||
پخش صوت |
آزمند، آز پرور، آزور، آنکه فزوني خواهد، طمعکار، کلمه "حریص" به معنای شخصی است که به شدت طالب چیزی باشد و در فارسی به عنوان صفت مورد استفاده قرار میگیرد. در ادامه برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه ارائه میشود: تلفظ: حریص /hæˈriːs/ نوشتار: این کلمه در نگارش فارسی همیشه باید با "ح" و "ی" و "ص" صحیح نوشته شود. نوع کلمه: "حریص" صفت و در برخی از مواقع میتواند به عنوان اسم نیز به کار رود. صرف و نحو: این صفت میتواند به تنهایی در جمله به کار رود یا به عنوان صفت برای توصیف اسم دیگر مورد استفاده قرار گیرد. مثلاً: ترکیبات: این کلمه معمولاً با اسامی مرتبط به محیط یا موضوع مورد نظر ترکیب میشود. مثلاً "حریص به علم" یا "حریص به ثروت". مفاهیم مرتبط: ممکن است در متون ادبی و فلسفی به عنوان صفتی منفی ارزیابی شود، زیرا به تمایل شدید و افراطی اشاره دارد. در کل، کلمه "حریص" به خوبی در نگارش فارسی قابل استفاده است و با رعایت قواعد نگارشی، معنا و مفهوم واضحی را منتقل میکند.
طمع، ولع
قيد، آزمند، آزور، پرآز، پرحرص، پرطمع، رژد، طماع، طمعكار، زيادهطلب، زيادهخواه ، گرسنهچشم، ولوع ، علاقهمند، مشتاق ، مولع
قانع چشم و دل سير
1- علاقهمند، مشتاق
2- مولع
greedy,voracious,eager,avaricious,hungry,avid,fierce,esurient,perfervid,self-covetous,sharp-set
طماع
aç gözlü
cupide
gierig
avaro
avido