حساس
licenseمعنی کلمه حساس
معنی واژه حساس
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- احساساتي 2- دلنازك، رقيقالقلب، زودرنج، سريعالتاثر، نازكدل | ||
متضاد | بيتفاوت، غيرحساس 1- خطير، مهم، حياتي، درخور توجه 2- آلرژيك | ||
انگلیسی | sensitive, susceptible, delicate, touchy, tender, sentient, acute, sensory, ticklish, techy, vigilant, supersensitive, keen, stark, exquisite, alive, kittle, passible, sensate, susceptive, soft-boiled, thin-skinned, sharp-nosed, sensor | ||
عربی | حساس | ||
ترکی | hassas | ||
فرانسوی | sensible | ||
آلمانی | empfindlich | ||
اسپانیایی | sensible | ||
ایتالیایی | sensibile | ||
مرتبط | دارای حساسیت، نفوذ پذیر، مستعد پذیرش، فروگیر، ظریف، لطیف، لاغر، نازک بین، باریک، تند مزاج، نازک نارنجی، زود رنج، دل نازک، ترد، مهربان، نازک، درک کننده، دستخوش احساسات، حاد، تند، بحرانی، تیز، حسی، وابسته به مرکز احساس، غلغلکی، کج خلق، هوشیار، مراقب، بیدار، گوش بزنگ، فوق العاده حساس، حساس شده، مشتاق، شدید، مایل، زیرک، کامل، خشن، زبر، قوی، رک، نفیس، بدیع، عالی، دقیق، مطبوع، زنده، در قید حیات، سرزنده، روشن، چابک، بازیگوش، دردکش، اماده پذیرش حس، اماده پذیرش، فروگیر پدیر، نیم بند، احساساتی، دل رحیم، دارای پوست نازک، پوست نازک، دارای بینی تیز، ضبط کننده، عضو حسی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "حساس" در زبان فارسی میتواند در زمینههای مختلفی به کار رود و در استفادههای گوناگون قواعد خاصی دارد. در اینجا به نکات نگارشی و زبانی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "حساس" به شیوهای درست و مؤثر استفاده کنید. | ||
واژه | حساس | ||
معادل ابجد | 129 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | hassās | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [عربی] | ||
مختصات | (حَ سّ) [ ع . ] (ص .) | ||
آواشناسی | hassAs | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی حساس | ||
پخش صوت |
بسيار حس، سخت ادارک، دريابنده ، تيزحس کلمه "حساس" در زبان فارسی میتواند در زمینههای مختلفی به کار رود و در استفادههای گوناگون قواعد خاصی دارد. در اینجا به نکات نگارشی و زبانی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: معنا و کاربرد: نحوه تلفظ: نحوه نوشتن: استفاده در جملات: با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "حساس" به شیوهای درست و مؤثر استفاده کنید.
1- احساساتي
2- دلنازك، رقيقالقلب، زودرنج، سريعالتاثر، نازكدل
بيتفاوت، غيرحساس
1- خطير، مهم، حياتي، درخور توجه
2- آلرژيك
sensitive, susceptible, delicate, touchy, tender, sentient, acute, sensory, ticklish, techy, vigilant, supersensitive, keen, stark, exquisite, alive, kittle, passible, sensate, susceptive, soft-boiled, thin-skinned, sharp-nosed, sensor
حساس
hassas
sensible
empfindlich
sensible
sensibile
دارای حساسیت، نفوذ پذیر، مستعد پذیرش، فروگیر، ظریف، لطیف، لاغر، نازک بین، باریک، تند مزاج، نازک نارنجی، زود رنج، دل نازک، ترد، مهربان، نازک، درک کننده، دستخوش احساسات، حاد، تند، بحرانی، تیز، حسی، وابسته به مرکز احساس، غلغلکی، کج خلق، هوشیار، مراقب، بیدار، گوش بزنگ، فوق العاده حساس، حساس شده، مشتاق، شدید، مایل، زیرک، کامل، خشن، زبر، قوی، رک، نفیس، بدیع، عالی، دقیق، مطبوع، زنده، در قید حیات، سرزنده، روشن، چابک، بازیگوش، دردکش، اماده پذیرش حس، اماده پذیرش، فروگیر پدیر، نیم بند، احساساتی، دل رحیم، دارای پوست نازک، پوست نازک، دارای بینی تیز، ضبط کننده، عضو حسی