حسی
licenseمعنی کلمه حسی
معنی واژه حسی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- مربوطبه حس 2- محسوس | ||
متضاد | معقول | ||
انگلیسی | sensory, intuitive, sensorial, sensational, sensor | ||
عربی | حسي، شعوري، مورد ناقل للعصب، الحسية | ||
ترکی | duyusal | ||
فرانسوی | sensoriel | ||
آلمانی | sensorisch | ||
اسپانیایی | sensorial | ||
ایتالیایی | sensoriale | ||
مرتبط | حساس، وابسته به مرکز احساس، بصیر، مستقیما درک کننده، مبنی بر درک یا انتقال مستقیم، شورانگیز، مهیج، احساساتی، موثر، ضبط کننده، عضو حسی، حس | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "حسی" در زبان فارسی به عنوان یک صفت به کار میرود و به معنای "وابسته به حس" است. برای استفاده صحیح از این کلمه و نحوه نگارش آن، توجه به چند نکته مهم است:
با رعایت این نکات میتوان از کلمه "حسی" به درستی و به شکل مؤثری در نوشتار و گفتار استفاده کرد. | ||
واژه | حسی | ||
معادل ابجد | 78 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | hessi | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت نسبی، منسوب به حس) [عربی. فارسی، مقابلِ عقلی] | ||
مختصات | (حِ یِّ) [ ع . ] (ص نسب .) | ||
آواشناسی | hessi | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی حسی | ||
پخش صوت |
آنچه با حس ظاهر ادراک شود کلمه "حسی" در زبان فارسی به عنوان یک صفت به کار میرود و به معنای "وابسته به حس" است. برای استفاده صحیح از این کلمه و نحوه نگارش آن، توجه به چند نکته مهم است: نحوه نوشتن: کلمه "حسی" به صورت صحیح با "ح" و "س" و "ی" نوشته میشود. جایگاه کلمه: "حسی" معمولاً به عنوان صفتی برای توصیف اسمها استفاده میشود. مثلاً در عباراتی مانند "تجربه حسی" یا "درک حسی". چندگانگی: صفت "حسی" معمولاً به صورت مفرد و جمع به کار میرود. برای جمع ساختن آن، میتوان از ترکیباتی مانند "احساسات حسی" استفاده کرد. رابطه با سایر کلمات: این کلمه میتواند با دیگر کلمات ترکیب شود و معانی خاصتری به خود بگیرد. مثلاً "تجربه حسی" به معنای تجربهای که از طریق حسها حاصل میشود. با رعایت این نکات میتوان از کلمه "حسی" به درستی و به شکل مؤثری در نوشتار و گفتار استفاده کرد.
1- مربوطبه حس
2- محسوس
معقول
sensory, intuitive, sensorial, sensational, sensor
حسي، شعوري، مورد ناقل للعصب، الحسية
duyusal
sensoriel
sensorisch
sensorial
sensoriale
حساس، وابسته به مرکز احساس، بصیر، مستقیما درک کننده، مبنی بر درک یا انتقال مستقیم، شورانگیز، مهیج، احساساتی، موثر، ضبط کننده، عضو حسی، حس