حلزون
licenseمعنی کلمه حلزون
معنی واژه حلزون
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | سفيدمهره، ليسك | ||
انگلیسی | snail, clams, mollusc, mollusk, cochlear | ||
عربی | حلزون، الكسول | ||
ترکی | salyangoz | ||
فرانسوی | escargot | ||
آلمانی | schnecke | ||
اسپانیایی | caracol | ||
ایتالیایی | lumaca | ||
مرتبط | لیسک، نرم تن صدف دار، انسان یا حیوان تنبل و کندرو، جانور نرم تن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) در زبان فارسی، کلمه "حلزون" به معنی نوعی نرمتن است که دارای پوستهای حلزونی شکل است. برای استفاده صحیح از این کلمه، چند نکته و قاعده نگارشی وجود دارد:
با رعایت این نکات و قواعد، میتوان به خوبی از کلمه "حلزون" در زبان فارسی استفاده کرد. | ||
واژه | حلزون | ||
معادل ابجد | 101 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | halazun | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی] (زیستشناسی) | ||
مختصات | (حَ لَ) [ ع . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | halazun | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی حلزون | ||
پخش صوت |
سپيد مهره راب ليسک در زبان فارسی، کلمه "حلزون" به معنی نوعی نرمتن است که دارای پوستهای حلزونی شکل است. برای استفاده صحیح از این کلمه، چند نکته و قاعده نگارشی وجود دارد: شیوه ادغامی: در جملهسازی، میتوان از "حلزون" به عنوان فاعل، مفعول یا حتی قید استفاده کرد. به عنوان مثال: با رعایت این نکات و قواعد، میتوان به خوبی از کلمه "حلزون" در زبان فارسی استفاده کرد.
(اسم) جانوريست از رده ء شکمپاييان جزو
شاخه ء نرم تنان که در حدود 3500 گونه از
آن شناخته شده و در سراسر کره ء زمين در
خشکي و کنار نهرها زيست ميکنند و برخي از
گونه هاي آن نيز دريا زي هستند ليسک .
سفيدمهره، ليسك
snail, clams, mollusc, mollusk, cochlear
حلزون، الكسول
salyangoz
escargot
schnecke
caracol
lumaca
لیسک، نرم تن صدف دار، انسان یا حیوان تنبل و کندرو، جانور نرم تن