خائن
licenseمعنی کلمه خائن
معنی واژه خائن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | خيانتپيشه، خيانتگر، خيانتكار، نمكبهحرام، وطنفروش، ميهنفروش ، بيوفا، عهدشكن، غدار ، متقلب، نادرست | ||
متضاد | خادم، خدمتگزار، وطنپرست، ميهنپرست، خادم باوفا، وفادار، وفامند درستكار | ||
انگلیسی | traitor,renegade,betrayer,ratter,quisling,recreant | ||
عربی | خائن، خائن العهد، عميل مأجور | ||
ترکی | hain | ||
فرانسوی | traitre | ||
آلمانی | verräter | ||
اسپانیایی | traidor | ||
ایتالیایی | traditore | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "خائن" به معنای خیانتکننده و به کسی اطلاق میشود که به عهد یا وفای به وعده خیانت میکند. در نگارش و استفاده از این کلمه، نکات زیر را میتوان در نظر داشت:
با رعایت این نکات میتوانید بهطور مؤثر از کلمه "خائن" در نگارشهای خود استفاده کنید. | ||
واژه | خائن | ||
معادل ابجد | 652 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | xā'en | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [عربی] | ||
آواشناسی | xA'en | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی خائن | ||
پخش صوت |
خيانت کار، دغلباز کلمه "خائن" به معنای خیانتکننده و به کسی اطلاق میشود که به عهد یا وفای به وعده خیانت میکند. در نگارش و استفاده از این کلمه، نکات زیر را میتوان در نظر داشت: نوشتار درست: کلمه را باید به صورت صحیح و بدون غلط نوشت. "خائن" به همین شکل و با اعرابگذاری درست نوشته میشود. استفاده از واژه در جمله: برای فهم بهتر مفهوم، میتوان در جملات مختلف از این کلمه استفاده کرد. مثلاً: "او به عنوان یک خائن شناخته شد." معادلهای فارسی و انگلیسی: ممکن است در متنهای علمی یا ادبی، نیاز به بیان معادلهای این کلمه در زبانهای دیگر باشد. برای مثال، معادل انگلیسی "خائن" "traitor" است. قید و صفت: میتوان از قیدهایی مثل "به شدت" یا "عمداً" برای توضیح بیشتر در مورد عمل خیانت استفاده کرد. مثلاً: "او به شدت خائن بود." مراعات قانونهای نگارشی: در نوشتن متنهای ادبی یا رسمی، به نکات نگارشی مانند فاصلهگذاری، نقطهگذاری و استفاده صحیح از فعل و اسم نیز توجه داشته باشید. با رعایت این نکات میتوانید بهطور مؤثر از کلمه "خائن" در نگارشهای خود استفاده کنید.
خيانتپيشه، خيانتگر، خيانتكار، نمكبهحرام، وطنفروش، ميهنفروش ، بيوفا، عهدشكن، غدار ، متقلب، نادرست
خادم، خدمتگزار، وطنپرست، ميهنپرست، خادم باوفا، وفادار، وفامند درستكار
traitor,renegade,betrayer,ratter,quisling,recreant
خائن، خائن العهد، عميل مأجور
hain
traitre
verräter
traidor
traditore